زندگی خود را بنويسيد....
@negahemosbt
از روی کاغذ زندگی کنید
هر شب بنویسید
هر صبح بنویسید
نوشتن اعجاز می کند
باور کنید
خداوند به قلم و هر آنچه می نویسید قسم خورده است....
هدفی را که بنویسید خلق می کنید
آرزوهای خود را بنویسید تا محقق شود
وقتی اهدافتان را می نویسید
از جایی که باور نمی کنید
و به حساب نمی آورید محقق می شود.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بنوي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بخشیدن هنره که هرکسی نداره!
يک روز دو دوست با هم و با پاي پياده از جاده اي در بيابان عبور مي کردند.بعد از چند ساعت سر موضوعي با هم اختلاف پيدا کرده و به مشاجره پرداختند.وقتي که مشاجره آنها بالا گرفت ناگهان يکي از دو دوست به صورت دوست ديگرش سيلي محکمي زد .بعد از اين ماجرا آن دوستي که سيلي خورده بود بر روي شنهاي بيابان نوشت :
امروز بهترين دوستم به من سيلي زد.
سپس به راه خود ادامه دادند تا به يک آبادي رسيدند.چون خيلي خسته بودندتصميم گرفتند که همانجا مدتي در کنار برکه به استراحت بپردازند.
ناگهان پاي آن دوستي که سيلي خورده بود لغزيد و به برکه افتاد.
کم کم او داشت غرق مي شد که دوستش دستش را گرفت و او را نجات داد .بعد از اين ماجرا او بر روي صخره اي که در کنار برکه بود اين جمله را حک کرد:
امروز بهترين دوستم مرا از مرگ نجات داد.
بعد از آن ماجرا دوستش پرسيد اين چه کاري بود که تو کردي ؟
وقتي سيلي خوردي روي شنها آن جمله را نوشتي و الان اين جمله را روي سنگ حک کردي ؟
دوستش جواب داد وقتي دلمان از کسي آزرده مي شود بايد آن را روي شنها بنويسيم تا بادهاي بخشش آن را با خود ببرد. ولي وقتي کسي به ما خوبي مي کند بايد آن را روي سنگ حک کنيم تا هيچ بادي نتواند آنرا به فراموشي بسپارد.
اينكه داروخانه ها بالا مغازه شون مينويسن
"داروخانه و دراگ استور"
يه چيز تو اين مايه هاست كه سردر سوپرماركت بنويسى
"بستنى و آيس كريم موجود است"
:|
باور كن !
چرت و پرت هایت را
اينطوري
اينطوري
بنويسي
تبديل به شعر
نمي شود.
مرسي
اه...
D:
يه رفيقى دارم اسمش حجت عه !
منتظرم بره حج واسش بنر بزنم بنويسم : حُجَت ، حَجَت قبول
دي هم تمام شد...
دفتر بهمن را باز ڪن...
برگ اولش را...
با ڪاغذي از جنس دلت جلد ڪن...
صفحـہ بـہ صفحـہ اش را...
با اميد خط ڪشي ڪن...
صاف و يڪدست...
اينبار بهتر ورق بزن..
با احتياط بيشتري نگهش دار...
شروع بـہ نوشتن ڪن...
اينبار ڪمي خوش خط تر بنويس...
خط اول......
بـہ نام خدا...
سلام بهمن.....
قلمــــت را بردار
بنويس از همـــه ى خوبيها
زندگــــى، عشــــــق، اميــد
و هر آن چيز که بر روى زمين زيبا هست
گل مريــــم، گــــل رز
بنويس از دل يک عاشق بى تاب وصال
از تمنــــــا بنويــــس
از دل کوچک يک غنچه که وقت است دگر باز شود بنویس
لطفا تایید
بودنم را هيچ کس باور نداشت
هيچ کس کاري به کار من نداشت
بنويسيد بعد مرگم روي سنگ
با خطوطي نرم و زيبا و قشنگ
او که خوابيده ست در اين گور سرد
بودنش را "هيچ کس" باور نکرد
لقمان حكيم رضى الله عنه پسر را گفت:
"امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور"
"شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقت شد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد.
روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد .
روز چهارم، هيچ نگفت .
شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشتهها بخواند.
پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: "پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفتهاند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى"
به نظر مدير 1 جمـــــــــــــــــــــــــله بايد بالاي پيج بنويسه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هشدار در صورت ورود هرگز خارج نميشويد