غبطه می خورم
به معصومیَت - ات
و به سادگیت. با آنکه
تمام داریی - اَت پنجره ای
یخ بسته از زندگیست
و بهارهایی که به تو اعتنا نمی کنند
با این همه
آرزوهای قشنگ می کنی
و با عشق
سبزه گره میزنی ... !
#عادل_دانتیسم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بهارها
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
- زنان و درختان چقدر به هم شبیهاند..
هر دو ریشه دارند،
هر دو برگ وبار.
هر دو بهارهایِ بسیار دارند و زمستانهایِ بسیارتر...
و در کمین هر دویشان تبرهایِ بسیاری است..
برایِ شکستنها،
برایِ بریدنها،
برایِ قطعِ امیدها...
اما هنر زن بودن به جوانه زدنهایِ پی در پی است
حتی وقتی شاخههایت را شکستند،
حتی وقتی ،
بیرحمیِ تبر تنت را،
تنهات را از ته برید،
اما تو ریشهدار باش،
نگذار که بخشکی و بپوسی
دستهایت را به آسمان بلند کن
تو دوباره سبز خواهی شد..
#عرفان_نظرآهاری
بهارها که ز عمرم
گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها
اگر بهار تویی...!
#سیمین_بهبهانی
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسیست
ستارهای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون مناند
چه باک زان همه دشمن چون دوستدار تویی؟!
دلم صراحی لبریز آرزومندیست
مرا هزار امید است و هر هــزار تویی...
از تو
در دلم بهارها مانده است و
بر سرم زمستان ها!
"احسان پرسا"
ﺯﻧﻰ ﻛﻪ ﮔﻠﻮﺑﻨﺪﻯ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ می کارد
ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻤﺮیها ﺩﺍﻧﻪ می پاشد ﻭ
ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺣﺮﻑ می زﻧﺪ
ﻧﺎخنهایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻨﺎ ﺭﻧﮓ می کند ﻭ
ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺑﺎنهای ﺭﻧﮕﻰ می بندد
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻥ ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺍغ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﺯﻣﺴﺘﺎنهاﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭ می بافد ﻭ،
ﺑﻬﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ
ﺍﻭ ﺯنیست ﻛﻪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩﺵ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺯنهای ﻋﺎﺷﻖ
ﺑﻪ ﻛﺘﺎبها ﻛﻮﭺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ …
"آرزو پارسی"
سوزی نمی دهند به انسان سه تارها
پاییز میخرند در این ده بهارها
گلدان خانمان مثل گلها در انتحار
هر روز می دهند سر خود به دارها
یک جمعه هم گذشت و یک ندبه بی اثر
شاید کسی نبود در افق انتظارها
امروز کافرم ولی ای مرد منتظر
ابر دلم برای تو باریده بارها
بعد از شما نمی شود از عشق قصه ساخت
چون دیو مانده ولی کو نگارها
بی تو تمام زمین فصل سرد شد
جایی برای کوچ ندارند سارها
حتی تبر بدون شما خالی از خود است
یا چوب کشیده به دورش حصارها
آقا بدون شما ناله ایی نماند
سوزی نمی دهند به انسان سه تارها