کپشن های مربوط به بهبودی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بهبودی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

.

از پیِ بهبود درد ما دوا سودی نداشت
هرکه شد بیمارِ درد عشق، بهبودی نداشت

#وحشی_بافقی


. .

𝑯𝒆𝒂𝒍𝒊𝒏𝒈 𝒇𝒓𝒐𝒎 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕𝒃𝒓𝒆𝒂𝒌 𝒊𝒔 𝒏𝒐𝒕 𝒂 𝒋𝒐𝒖𝒓𝒏𝒆𝒚 𝒊𝒕’𝒔 𝒂 𝒇𝒊𝒈𝒉𝒕

بهبودی بعد از دلشکستگی مثل یه سفر نیست جنگه جنگ .

اشکالی نداره، بالاخره خوب میشی، حتی اگه زمان زیادی طول بکشه تا تروما و زخم ها خوب بشن. تو اشتباهی نکردی که با یه آدم صمیمی شدی، این فقط یه درس برا آینده است، فقط دوباره جای اشتباه قرار نگیر.
‏یادت باشه، بهبودی دشواره

رابطه مجازی و لانگ دیستنس سختیای خودشو داره و باید بتونی قشنگ دلبری کنی برا پارتنرت .
‏این چنل برا پسریه ک‌ شیش سال رابطه لانگ داشته و متنایی برای بهبودی رابطه مینویسه ک پشمات میریزه :)))))))

•|»»»

No one will ever understand the internal battles you had to endure just to heal , just to make it here.

هیچ کس هرگز نبردهای درونی که مجبور بودید تحمل کنید برای بهبودی، برای رسیدن به اینجا را درک نخواهد کرد.

.࿐

به قول دکتر #رضایی:
« هر کجا فهمیدی در موردت حرفای بی‌خود می‌زنن و قضاوتت می‌کنن، به جای عصبانی شدن، برای رنجی که اونا می‌کشن، آرزوی بهبودی کن! خیلی از اونا دنبال خوشبختی خودشون نیستن! فقط می‌خوان با دیدن رنج دیگران، کمی کمتر رنج ببرن!!»


. .

Don’t worry about improving your image. Focus on improving your reality.

نگران بهبودی تصویر خودت نباش.
روی بهبودی واقعیت خودت متمرکز شو...

.࿐

لطفا با دقت بخوانید


سقراط: آیا نه این است که پاره‌ای چیزها از متعلقات دست است؟ مثلاً انگشتری آیا به عضو دیگری جز انگشت تعلق دارد؟
الکبیادس: نه.
سقراط: آیا کفش نه این است که به پا تعلق دارد؟
الکبیادس: آری.
سقراط: و لباس و پوشش به اعضای دیگر بدن تعلق دارد.
الکبیادس: درست است.
سقراط: حال ببینیم هر گاه کسی در کار کفش اهتمام کند آیا دربارۀ پا اهتمام کرده است؟
الکبیادس: باز مقصودت را درست نفهمیدم.
سقراط: آیا نه این است که هر گاه کسی نسبت به چیزی به قسم مخصوصی رفتار کند و عملیات خاصی در آن بنماید می‌‌گویند دربارۀ آن اهتمام کرده است؟
الکبیادس: البته.
سقراط: آیا نه این است که در صورتی می‌‌توان گفت کسی دربارۀ چیزی بخوبی اهتمام کرده است که رفتار او سبب بهبودی آن چیز بوده باشد؟



سقراط: هر گاه بخواهیم دربارۀ پای خود اهتمام نماییم آیا به عمل کفشدوز متوسل می‌‌شویم یا به کاری که پا را بهبودی دهد؟
الکبیادس: البته به کاری که پا را بهبودی دهد.
سقراط: آیا آن کار همان فنی نیست که اعضای دیگر بدن را نیز بهبودی می‌‌دهد؟
الکبیادس: گمانم این است.
سقراط: آیا آن فن ورزش نیست؟
الکبیادس: همین است.
سقراط: پس به فن ورزش دربارۀ پا اهتمام می‌‌کنیم به فن کفشدوز درباره متعلق پا.
الکبیادس: چنین است.
سقراط: و نیز به ورزش اهتمام دربارۀ دست می‌‌کنیم و به فن زرگری که انگشتری می‌‌سازد دربارۀ متعلق دست.
الکبیادس: آری.
سقراط: به عبارت دیگر به ورزش اهتمام در کار تن می‌‌کنیم و به بافندگی و فنون دیگر اهتمام در کار متعلق تن؟
الکبیادس: درست است.

سقراط: پس فنی که به آن اهتمام دربارۀ چیزی می‌‌کنیم غیر از فنی است که به آن اهتمام در متعلق آن چیز می‌‌نماییم.
الکبیادس: بدیهی است.
سقراط: نتیجه اینکه هر گاه تو دربارۀ چیزی که متعلق توست اهتمام کنی دربارۀ خود اهتمام ننموده‌ای.
الکبیادس: راست است.

سقراط: زیرا دانستیم که اهتمام دربارۀ خود و اهتمام دربارۀ متعلق خود به یک فن نمی‌شود.
الکبیادس: آری دانستیم.
سقراط: اکنون ببینیم چه فنی است که به واسطۀ آن دربارۀ خود می‌‌توانیم اهتمام کنیم؟
الکبیادس: نمیدانم.
سقراط: در هر صورت در یک مسئله موافقت داریم و آن این است که به واسطه فنی که متعلقات ما را بهبودی می‌‌دهد نمی‌توانیم خود را بهبودی دهیم.
الکبیادس: حق با توست.


سقراط: از طرف دیگر آیا می‌‌شود بدانیم چه فنی کفش را بهبودی می‌‌دهد هر گاه ندانیم کفش چیست؟
الکبیادس: نمی‌شود.
سقراط: همچنین آیا می‌‌توانیم بدانیم اهتمام در امر انگشتری به چه فن می‌‌شود هر گاه ندانیم انگشتری چیست؟
الکبیادس: نمی‌توانیم.
سقراط: پس آیا می‌‌توانیم بدانیم اهتمام در کار خود یعنی فنی که به واسطه آن خود را می‌‌توانیم بهبودی دهیم چیست، اگر ندانیم خود چه هستیم یعنی خود را نشناسیم؟

منبع: رسالۀ الکبیادس (حقیقت انسان یا خودشناسی) / اثر افلاطون، ترجمه فروغی

پی‌نوشت : این گفتگو را با اوضاع اجتماعی امروز مقایسه‌ای کنید و ببینید که مردمان تا چه اندازه به کفش و لباس و عطر و آرایش مو و چهره و تن خود اهتمام می‌ورزند و توجه می‌کنند و تا چه مقدار درباره خودِ خویش ؟ آیا به راستی خود را گرفتار متعلقات بدن نکرده‌ایم؟

در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.

مادرش از پنجره نگاهش می‌کرد و از شادی کودکش لذت می‌برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می‌کرد.

مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.

تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.

تمساح پسر را با قدرت می‌کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.

کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید و به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.

پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.

پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.

خبرنگاری که با کودک مصاحبه می‌کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد.

سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: «این زخم‌ها را دوست دارم، اینها خراش‌های عشق مادرم هستند.»

گاهی مثل یک کودک قدرشناس، خراش‌های عشق خداوند را به خودت نشان بده. خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند.

در مطب دکتر به شدت به صدا درامد . دکتر گفت:
در را شکستی !
بیا تو در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای
که خیلی پریشان بود ،
به طرف دکتر دوید : آقای دکتر ! مادرم !
و در حالی که نفس نفس میزد
ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید !
مادرم خیلی مریض است . دکتر
گفت : باید مادرت را اینجا بیاوری ، من
برای ویزیت به خانه کسی نمیروم
. دختر گفت : ولی دکتر ، من نمیتوانم.
اگر شما نیایید او میمیرد ! و اشک از چشمانش سرازیر
شد . دل دکتر
به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود .
دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد ،
جایی که مادر بیمارش در
رختخواب افتاده بود . دکتر شروع کرد به معاینه
و توانست با آمپول
و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد .
او تمام شب را بر بالین
زن ماند ، تا صبح که علایم بهبودی در او دیده شد .
زن به سختی
چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری
که کرده بود تشکر کرد .
دکتر به او گفت : باید از دخترت تشکر کنی .
اگر او نبود حتما میمردی !
مادر با تعجب گفت :
ولی دکتر ، دختر من سه سال است که از دنیا رفته !
و به عکس بالای تختش اشاره کرد .
پاهای دکتر از دیدن عکس روی
دیوار سست شد . این همان دختر بود !
یک فرشته کوچک و زیبا ….. !

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

بهبود, سودی, نداشت, هرکه, بیمارِ, بهبودی, وحشیبافقی, دلشکستگی, نیست, جنگه, اشکالی, نداره, بالاخره, میشی, زمان, زیادی, بکشه, تروما, اشتباهی, نکردی, صمیمی, آینده, دوباره, قرار, نگیر, یادت, باشه, دشواره, رابطه, مجازی, لانگ, دیستنس, سختیای, خودشو, باید, بتونی, قشنگ, دلبری, پارتنرت, پسریه, داشته, متنایی, برای, مینویسه, پشمات, میریزه, هرگز, نبردهای, درونی, مجبور, بودید, تحمل, کنید, رسیدن, اینجا, نخواهد, دکتر, رضایی, فهمیدی, موردت, حرفای, بیخود, میزنن, قضاوتت, میکنن, عصبانی, رنجی, اونا, میکشن, آرزوی, خیلی, دنبال, خوشبختی, خودشون, نیستن, میخوان, دیدن, دیگران, کمتر, ببرن, نگران, تصویر, خودت, نباش, واقعیت, متمرکز, لطفا, بخوانید, سقراط, پارهای, چیزها, متعلقات, مثلاً, انگشتری, دیگری, دارد, الکبیادس, لباس, پوشش, اعضای, درست, ببینیم, اهتمام, دربارۀ, کرده, مقصودت, نفهمیدم, نسبت, چیزی, مخصوصی, رفتار, عملیات, خاصی, بنماید, میگویند, البته, صورتی, میتوان, بخوبی, بوده, باشد, بخواهیم, نماییم, کفشدوز, متوسل, میشویم, کاری, همان, میدهد, گمانم, ورزش, همین, میکنیم, درباره, چنین, زرگری, میسازد, عبارت, بافندگی, فنون, مینماییم, بدیهی, نتیجه, اینکه, توست, ننمودهای, راست, زیرا, دانستیم, نمیشود, اکنون, واسطۀ, میتوانیم, نمیدانم, مسئله, موافقت, داریم, واسطه, نمیتوانیم, دهیم, بدانیم, ندانیم, چیست, همچنین, یعنی, هستیم, نشناسیم, منبع, رسالۀ, حقیقت, انسان, خودشناسی, افلاطون, ترجمه, فروغی, پینوشت, گفتگو, اوضاع, اجتماعی, امروز, مقایسهای, ببینید, مردمان, اندازه, آرایش, چهره, میورزند, توجه, میکنند, مقدار, خودِ, خویش, راستی, گرفتار, نکردهایم, تابستان, کوچکی, عجله, لباسهایش, آورد, خنده, کنان, داخل, دریاچه, شیرجه, مادرش, پنجره, نگاهش, میکرد, شادی, کودکش, میبرد, ناگهان, تمساحی, پسرش, وحشت, دوید, فریادش, برگرداند, چرخش, پاهای, بکشد, اسکله, بازوی, قدرت, میکشید, آنقدر, گذاشت, کشاورزی, عبور, حوالی, صدای, شنید, آنها, چنگک, محکم, فراری, سریع, بیمارستان, رساندند, گذشت, پیدا, پاهایش, آرواره, سوراخ, بازوهایش, ناخنهای, مانده, خبرنگاری, مصاحبه, خواست, زخمهایش, نشان, شلوارش, کنار, ناراحتی, غرور, دوست, دارم, اینها, خراشهای, مادرم, هستند, گاهی, قدرشناس, خداوند, چقدر, داشتنی, درامد, شکستی, دختر, کوچولوی, ساله, پریشان, آقای, حالی, میزد, ادامه, التماس, میکنم, بیایید, مریض, مادرت, بیاوری, ویزیت, خانه, نمیروم, نمیتوانم, نیایید, میمیرد, چشمانش, سرازیر, تصمیم, همراه, برود, راهنمایی, جایی, بیمارش, رختخواب, افتاده, شروع, معاینه, توانست, آمپول, پایین, بیاورد, نجاتش, بالین, علایم, دیده, خاطر, تشکر, دخترت, نبود, حتما, میمردی, تعجب, دنیا, رفته, بالای, تختش, اشاره, دیوار, فرشته, زیبا,