بچه اي كه بهانه گرفته ،
هر قدر اسباب بازي و تنقلات به او بدهند
آن ها را پرت مي كند
و دست از لجبازي برنمي دارد ،
آن قدر گريه مي كند تا پدر او را در آغوش بگيرد و نوازش کند ، آن وقت آرام مي شود ،
لذا چنانچه زرق و برق دنيا را نخواهي و بهانه او را بگيري ، شاید در نهايت در آغوشش جای گرفتی ...!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بگيرد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
شخصي کفشش را براي تعمير نزد کفاش مي برد.
کفاش نگاهي به کفش کرده مي گويد: اين کفش سه کوک مي خواهد و اجرت هر کوک ده تومان مي شود که درمجموع خرج کفش مي شود سي تومان.
مشتري قبول مي کند. پول را مي دهد و مي رود تا ساعتي ديگر برگردد و کفش تعمير شده را تحويل بگيرد.
کفاش دست به کار مي شود. کوک اول، کوک دوم و در نهايت کوک سوم و تمام.
اما با يک نگاه عميق در مي يابد اگر چه کار تمام است ولي يک کوک ديگر اگر بزند عمر کفش بيشتر مي شود و کفش، کفشتر خواهد شد. از يک سو قرار مالي را گذاشته و نمي شود طلب اضافه کند و از سوي ديگر دو دل است که کوک چهارم را بزند يا نزند.
او ميان نفع و اخلاق و ميان دل و قاعده ي توافق مانده است. يک دوراهي ساده که هيچ کدام خلاف عقل نيست. اگر کوک چهارم را نزند هيچ خلافي نکرده؛ اما اگر بزند به انسانيت تعظيم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند روي خط توافق و قانون جلو رفته؛ اما اگر بزند صداي لبيک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنيا پر از فرصت کوک چهارم است. و من و تو کفاش هاي دو دل...
ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦِ ﻣﺮﺩﻡ کسی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎمی ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ اﻧﺘﻘﺎﻡ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻣﻴﺒﺨﺸﺪ...
"امام حسین (ع)"
کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
بهتر است ببخشيم و بگذريم...
انسان دو سال نياز دارد تا حرف زدن بياموزد
ولی
پنجاه سال طول ميكشد تا سكوت راياد بگيرد!
ﺷﺎﺩی ﮐﻮچکی می ﺧﻮﺍﻫﻢ.
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮏ,
ﮐﻪ کسی ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﻴﺮﺩﺵ...
#ناظم_حکمت
از رها ڪردטּ نترس...
باور ڪטּ هيچ ڪس نمے تواند...،
چيزي ڪـہ مال توست را از تو بگيرد
و تماܢܢ دنیا...،
نمي توانند چيزي ڪـہ مال تو نيست را،
برايت حفظ ڪنند…!...
بیشتر
همـــہ چیــز سـادہ استـــــ
زنـدگــی...
عشــق...
دوستــــــ داشتــن...
عـادتـ ڪــردن...
رفتــن...
آمــدن...
امــا چیــزے ڪــہ ســــــادہ نیستـــ…،
بـاور ایـטּ سـادہ بـودטּ هـاستـــــــــــ...
در حسرت گذشتـہ ماندטּ ...
چیزے جز از دست دادטּ امروز نیست !
تو فقط یڪبار هجدہ سالـہ خواهے بود ،
یڪبار سے سالـہ ...
یڪبار چهل ساله...
و یڪبار هفتاد سالـہ ...
در هر سنے ڪـہ هستے ،
روزهایے بے نظیر را تجربـہ مے ڪنے ،
چرا ڪـہ مثل روزهاے دیگر،
فقط یڪبار تڪرار خواهد شد ...
هر روز از عمر تو زیباست ،
و لذتهاے خودش را دارد ...
بـہ شرط آنڪـہ زندگے ڪردטּ را بلد باشی...
پسرك سياهپوست به مرد بادكنك فروش نگاه مي كرد.
بادكنك فروش يك بادكنك قرمز رها كرد تا در آسمان اوج بگيرد و بدينوسيله جمعيتي از
مشتريان را جذب خود كرد .
سپس بادكنك آبي و همينطور زرد و بعد از آن يك بادكنك سفيد .بادكنك ها سبكبال به آسمان رفتند ، اوج گرفتند و ناپديد شدند .
پسرك سياهپوست هنوز به تماشا ايستاده بود و به يك بادكنك سياه خيره شده بود ،
تا اينكه پس از لحظاتي پرسيد :" آقا ! اگر بادكنك سياه را رها مي كرديد بالاتر مي رفت ؟ "
مرد بادكنك فروش لبخندي زد و نخي را كه بادكنك سياه را نگه داشته بود ، بريد ؛
بادكنك به طرف بالا اوج گرفت .
مرد گفت :آن چيزي كه سبب اوج گرفتن بادكنك مي شود رنگ آن نيست ، بلكه چيزي است كه در درون خود بادكنك قرار دارد .
رنگ ها و تفاوت ها مهم نيستند ...
مهم درون آدماست ، چيزي كه در درون آدم ها است تعيين كننده مرتبه و جايگاهشان است.
هر چقدر آنها ارزشمندتر ؛
جايگاه والاتر و شايسته تري نصيب آدم ها مي شود .
برايت دعا مي کنم که اي کاش خدا از تو بگيرد
هر آنچه را که خدا را از تو مي گيرد.
(دکتر شريعتي)
**کسی که پول مي گيرد تا دروغ بگويد، دلال است**
**کسی که دروغ می گويد تا پول بگيرد، گدا است**
**کسی که پول می گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد، قاضی است**
**کسی که پول می گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد، وکيل است**