زیر باران در نسیم آهسته بوسیدم تورا
می شکفت از دامنت رنگین کمان، چیدم تورا
چنگ در موسیقی گیسوی تو انداختم
نت به نت آرام، می رقصی و رقصیدم تورا

چشم های قهوه ای... یک قهوه گاهی زندگیست
پشت هم فنجان به فنجان آه، نوشیدم تورا

بوسه هایت دانه هایی در زمین تشنه بود
پیچکی در من به پا میخواست، پیچیدم تورا

عشق زیر پوستم چون نور در قلبم دوید
نیمه شب آبستن خورشید، تابیدم تورا

تن به تن یک تن شدیم و در تب هم سوختیم
گم شدم، دنبال خود هر روز پرسیدم تورا

با تو هی احساس میکردم خدا نزدیک ماست
با تو حس دیگری دارم،... پرستیدم تورا

از قنوتم ساختم قایق به آب انداختم
هر طرف فانوس عشقت بود، چرخیدم تورا

بین مردم راه میرفتی کسی نشناختت
در خیابان، کوچه، دریا، دشت ها... دیدم تورا

هر گلی که می شکفت از دشت، تفسیر تو بود
دوختم پیراهنی از گل-وَ پوشیدم تور


{ غلامرضا سلیمانی }
پرستاری که شکل تو بود ..