آرزو نکن که کارها آسونتر شه؛
باور کن که خودت توانمند تر میشی.
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند میشه نه اینکه هیزمش زیاد شه؛
تبر ما انسانها باورهامونه ، نه آرزوهامون...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تبرش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه
نه اینکه هیزمش زیاد بشه، تبر ما انسان ها باور هامونه، نه آرزوهامون...
هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزمش زیاد بشه.
تبر ما آدمها باورهامونه نه آرزوهامون.
تلاش نکن که زندگی را بفهمی
بلکه سعی کن از زندگیت لذت ببری...!
تلاش نکن که عشق را بفهمی
بلکه سعی کن که به عزیزانت عشق بورزی
و تک تک لحظه ها را
عاشقانه زندگی کنی.
دلم رمان عاشقانه می خواهد... که تو آن پسرک بالا بلند سینه ستبرش باشی، و من دخترکی سر به هوا... که با تمام سر به هوا بودن هایش، به راه آورد تو و دلت را... دلم برای یک بار هم که شده پایان خوش می خواهد.
═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════
.
هزار فصل دفتر شعرم به رنگ پاییز است
و سوز باد جدایی در آن غزلریز است
هنوز بوی تو دارد هوای شعر و غزل
خوشا که شعر تو همچون شکوفه نوخیز است
خوش است خاطرات بهار و خوش است یاد نگار
ولی نوای شعر خزان چقدر غم انگیز است
به خاک پاک تو این بخت سپرده دانه ی دل
دوباره منتظر ها ! جوانه ! برخیز ! است
اگرچه بخت با تبرش زد هزار ضربه به دل
هنوز با دل من دشمنی ز کینه لبریز است
ببار ابر محبت به دل که سوز خزان
شراره ای زده بر من که شعله اش تیز است
بهار من بپذیرم به شعر پاییزی
غزل غزل به فدایت اگرچه ناچیز است
═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════
هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.
شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد
برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد
مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد
چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند.
آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت
به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.
اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد.
زنش آن را جابه جا کرده بود.
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت:
و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند.»
****************************************
امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر :
ای مالک!
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن
شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.
شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یک دزد راه می رود، مثل یک دزد که می خواهد چیزی را پنهان کند، پچ پچ می کند.
آنقدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند نزد قاضی برود و شکایت کند.
اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد، زنش آن را جابجا کرده بود!
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود، حرف می زند و رفتار می کند.
درخت دلتنگ تبرشد وقتی پرنده ها سیم های برق را به شاخه هایش ترجیح دادند...