Do the right thing. it will gratify some people and astonish the rest
کار درست را انجام دهید. بعضی ها را راضی میکند و بقیه را متحیر میکند
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تحیر
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کلیسا، یهودیان زیادی را به اجبار مسیحی میکرد و به خانه ی آنها سر میزد تا مطمئن شود آنها مراسم یهودی را به جا نمیاورند.
در همسایگی کاتولیکی، یک یهودی زندگی میکرد که آن کاتولیک او را به اجبار به کلیسا برد و پدر روحانی با ریختن آب مقدس بر او، این جملات را بر زبان اورد:
یهودی زاده شده، یهودی بزرگ شده، اکنون مسیحی هستی.
بعد از چند وقت همسایه مسیحی به خانه یهودی میرود و متوجه میشود که او طبق عادت یهودیها برای شبات ماهی درست کرده و مرغ درست نکرده است.
مرد یهودی در برابر چشمان متحیر و غضبناک مسیحی، چند قطره آب را بر روی ماهی میریزد و این جملات را تکرار میکند:
ماهی زاده شدهای، ماهی بزرگ شدهای، اکنون مرغ هستی..
اونجا که سعدی میگه:
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارا
متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری.️
داشتن کسی که تو رو درک کنه، آرزوت کنه و تو رو بهتر از اونی که هستی ببینه، این متحیر کنندهترین هدیهست.
. ⃟.
✿ کپشن خاص ✿
هیچ رابطهای ناگهانی تمام نمیشود.
بیهوده ژست آدمهای متحیر و مبهوت را نگیرید.
بیاعتمادی ذره ذره شکل میگیرد، دروغ خُرده خُرده جان رابطه را میخورد.
دل بریدن مثل بلای آسمانی ناگهان نازل نمیشود، هر روز اتفاق میافتد.
مرگِ رابطه مثل مرگِ انسان است، از روزی که به دنیا میآییم مُردن را آغاز میکنیم، برای یکی سه ماه طول میکشد، برای یکی ده سال.
مرگ را بپذیرید تا بتوانید خود را از قید روابط اشتباه و تحقیرآمیز آزاد کنید.
#مینا_اورنگ
یکی از باورهای سفت و سختتون...
یکی از چیزهایی که عمیقا بهش باور دارید رو در نظر بگیرید.
.
پنج دقیقه با صدای رسا و سلیس برای خودتون صحبت کنید و از باورتون دفاع کنید. انگار که میخواید دیگری رو متقاعد کنید.
.
حالا پنج دقیقه بر علیه همون باور برای خودتون سخنرانی کنید. پنج دقیقه ـــ نه در ذهن، بلکه شفاهی و با صدای رساـــ کاملا جدی و قوی خودتون رو موظف کنید که این باور رو رد کنید.
.
...بعد از این کار حس متفاوت و خاصی رو تجربه خواهید کرد. یه تحیر و احساس معلق بودن...تفکر درست از همینجا شروع میشه. وضعیت های قبلی تفکر نبودند بلکه گزارش شما از دانسته ها و شنیده هاتون بودن.
.
از این دو راهی به بعد شما تفکر رو تجربه خواهید کرد.
.
پس به خاطر این شروع خوب بهتون پیشاپیش تبریک میگم ...
یکی از باورهای سفت و سختتون...
یکی از چیزهایی که عمیقا بهش باور دارید رو در نظر بگیرید.
.
پنج دقیقه با صدای رسا و سلیس برای خودتون صحبت کنید و از باورتون دفاع کنید. انگار که میخواید دیگری رو متقاعد کنید.
.
حالا پنج دقیقه بر علیه همون باور برای خودتون سخنرانی کنید. پنج دقیقه ـــ نه در ذهن، بلکه شفاهی و با صدای رساـــ کاملا جدی و قوی خودتون رو موظف کنید که این باور رو رد کنید.
.
...بعد از این کار حس متفاوت و خاصی رو تجربه خواهید کرد. یه تحیر و احساس معلق بودن...تفکر درست از همینجا شروع میشه. وضعیت های قبلی تفکر نبودند بلکه گزارش شما از دانسته ها و شنیده هاتون بودن.
.
از این دو راهی به بعد شما تفکر رو تجربه خواهید کرد.
.
پس به خاطر این شروع خوب بهتون پیشاپیش تبریک میگم ...
شعر خوانی حمیدرضا برقعی در مدح حضرت محمد (ص) در پی اهانت مجله ی فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اکرم...متن شعر به شرح زیر است...
I Love Muhammad
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایۀ ابر، پی توست، دلش را مشکن
مگذار اینهمه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد؟
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافیست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
*
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازۀ یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جانداده، کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده، کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمیدانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر، این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز ، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد ..
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته ..
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد ...
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم/ داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد/ محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است/ مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحه غار حراست/ خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است/ لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است
همه عمر دمادم نسرودیم از تو/ قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم/ عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو/ فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد/ شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم/ رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران/ دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست/ کلماتم کلماتیست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود/ یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم/ مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران