گفت حواست به آدمای اطرافت که مثل کاکتوس زندگی میکنن باشه؛ گفتم مثل کاکتوس؟ منظورت چیه؟
گفت آدمایی که مثل کاکتوس هستن، نیازی نمیبینی دائم حواست بهشون باشه ، نیازی نمیبینی هرروز خاکشونو چک کنی تا مبادا خشک نشده باشه ، ترس پلاسیده شدنشون رو نداری و به خیالت خیلی مقاومن و هیچیشون نمیشه! اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغول رسیدن به بقیهی گُلای رنگارنگت هستی ، یهو چشمت به کاکتوس میفته که زرد و پلاسیده شده و ریشههاش خاکستر! و تو تازه متوجه میشی که کاکتوسام میمیرن ، ولی تدریجی!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تدریجی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گفت حواست به آدمایی که مثل کاکتوس زندگی میکنن باشه ؛
گفتم مثل کاکتوس؟ منظورت چیه؟
گفت آدمایی که مثل کاکتوس هستن، نیازی نیست دائم حواست بهشون باشه ، نیازی نیست هرروز خاکشونو چک کنی تا مبادا خشک نشده باشه ، ترس پلاسیده شدنشون رو نداری و به خیالت خیلی مقاومن! اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغول رسیدن به بقیه ی گلای رنگارنگت هستی ، چشمت به کاکتوس میفته که زرد و پلاسیده شده و ریشه هاش خاکستر! و تو تازه متوجه میشی که کاکتوسام میمیرن ، ولی تدریجی!
تخصصم ساختن جمعهای دوستانه، و بعد تماشای روند حذفشدن تدریجی خودم از اون جمعهاست.
خسته از آشناییهای تدریجی و غرییه شدنهای ناگهانی
معادل فارسی لانگ دیستنس میشه:
مرگ تدریجی یک رویا
"کمآوردن" یه روند تدریجیه.
یه آسیبدیدگی بلندمدت.
به کسی که میگه کم آورده، نگیم صبور باش.
همه صبرش رو جمع کرده که هنوز میتونه حرف بزنه.
چی بگیم؟
نمیدونم. هیچی...
یا "درکت میکنم".
یا اگه آدم وایسادن پای ادعا هستیم، "من کنارتم".
همین...
#حمید_سلیمی
هیچ بنایی ناگهان فرو نمیریزد، هیچ رشته ای ناگهان گسسته نمیشود، هیچ قلبی ناگهان نمی ایستد.
"ناگهان"، وجود خارجی ندارد.
"ناگهان"، نامیست که به تدریجی میدهیم که از آن غافل بودیم.
"ناگهان"، دروغیست که به خودمان میگوییم .
گاهی آنقدر عذاب می کشی و آنقدر به نقطه ی ذوب و انجماد مداوم می رسی ؛ که سنگِ صبر و طاقتت می شکند ، ناگهان قید همه چیز را می زنی و بی خیالِ خواستن ها ، داشتن ها و رسیدن ها می شوی ...
از این نقطه تا نقطه ی بی تفاوت شدن به چیزها و آدم هایی که روزی برای داشتن و به دست آوردنشان آسمان را به زمین می دوختی ؛ راه زیادی نیست .
به این نقطه که رسیدی ؛ یادگرفته ای که نه هیچ چیز و نه هیچکس ارزش این را ندارد که بخاطرش به خودت سخت بگیری و لحظه ها را به کامِ احساست تلخ کنی ، آسوده و آرام ، در جاده ی زندگی ات قدم می زنی ؛ بی آنکه به فکرِ بی مهریِ کسی باشی و در حسرتِ نداشتنِ چیزی ...
اهمیت نمی دهی به خیلی چیزها ... دلخوشی های ساده ی هرروزه ات را در آغوش می گیری و با تمامِ هوش و منطق و حواست ؛ در آرامشی تدریجی ، زندگی می کنی .
نرگس صرافیان طوفان
گفت حواست به آدمهایی که کاکتوسوار زندگی میکنن باشه
گفتم کاکتوسوار؟
منظورت چیه؟!
«آدمهایی که مثل کاکتوس، نیازی نیست دائم حواست بهشون باشه
نیازی نیست هرروز خاکِشون رو چِک کنی تا مبادا خشک شده باشه
ترس پلاسیده شدنشون رو نداری
به خیالت خیلی مقاومن...
اما یه روز که مثل روزای دیگه مشغولِ رسیدن به بقیه گل های رنگارنگت هستی
چشمت به کاکتوست میوفته میبینی زردو پلاسیده شده
و ریشه هاش خاکِستر....
و تو تازه همون روز میفهمی
کاکتوس ها هم میمیرن
اما تدریجی....
و بی خبر....»
اونجا که داریوش میگه:
"غم من نخور که دوری واسه من شده عادت" ..همونجا میشه مرگ تدریجی
. .