جماعتی را دیدم که زار زار می گریستند.
گفتم : شما کیستید؟
گفتند : عاشقان.
گفتم : ما این حالت را تب و لرز گوییم و فِسَرَه ،
شما نه عاشقانید.
چون از آنجا بگذشتم ملائکه پیش آمدند و گفتند : نیک ادبی کردی آن قوم را
که ایشان عاشقان نبودند به حقیقت ، عاشقان کسی می باید که از پای سر کند و از سر پای ، و از پیش پس کند و از پس پیش ، و از یمین یسار کند و از یسار یمین ،
که هرکس یک ذره ی خویش را باز می یابد ذره ای از عشق خبر ندارد...
" تذکره الاولیاء
ذکر ابوالحسن خرقانی "
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تذکره
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
در سفری بودم، صحرا پربرف بود، و گبری را دیدم دامن در سرافگنده و از صحرای برف میرفت و ارزن میپاشید.
ذالنون گفت: ای دهقان! چه دانه میپاشی؟
گفت: مرغکان چینه برای خوردن نیابند. دانه میپاشم تا این تخم به برآید و به سبب این کار خدای بر من رحمت کند.
گفتم: دانه ای که بیگانه -گبر - پاشد ،نپذیرد.
گفت: اگر نپذیرد، بیند آنچه میکنم؟
گفتم: بیند.
گفت: مرا این بس باشد!
ذوالنون از آن سخن در شور شد. گفت:
خداوندا! بهشتی به مشتی ارزن به گبری چهل ساله ارزان میفروشی؟
هاتفی آواز داد: که حق تعالی هرکه را خوانَد، نه به علت خوانَد، و هرکه را رانَد نه به علت رانَد.
تو ای ذوالنون!
فارغ باش که کار « ان ربک فعال لمایرید»
"همانا خداوند هرچه را که خواهد انجام دهد "
با قیاس عقل تو راست نیوفتد!
«تذکره الاولیا
عطار نیشابوری»
و گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است.
عطار نیشابوری
از تذکره الاولیا، ذکر یحیی بن معاذ
روزی ابوالحسین نوری بیمار شد . جنید به عیادت او آمد و گل و میوه آورد .
بعد از مدتی جنید بیمار شد .
نوری با اصحاب به عیادت آمد . پس با یاران گفت :
هر کسی از این بیماری جنید چیزی برگیرد تا او صحت یابد .
گفتند : بر گرفتیم
جنید لحظاتی بعد برخاست . نوری گفت :
این نوبت که به عیادت آئی چنین آی نه چنان که گل و میوه آری ....
تذکره الاولیا
یحیی معاذ میگفت :
---------------------
اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آنکه عشق, خود او را صد بار سوخته است .......
تذکره الاولیا