غسان کنفانی به غادة السمان می نویسد :
تو ترسویی
نصفه نیمهای!
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را...
..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ترسویی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
به قول غسان کنفانی:
ترسویی
میخواهی در میانه باشی
نه دوستم داری و نه نبودم را میخواهی.
♡
تو ترسویی، نصفه نیمهای!
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را.
-نامه غسان کنفانی به غادة السمان
. .
غسان کنفانی تو یه نامه به غادة السمان میگه : تو ترسویی، «نصفهنیمهای»، نه بودنم رو میخوای، نه نبودنم رو. غادة هم جواب میده: چون یاد گرفتم نه اونقدر بهت بچسبم که ازم فرار کنی، نه اونقدر دور بشم که فراموشم کنی… البته نظر کمطرفدار من اینه که «نصفهنیمه» نباشید. همهجوره باشید.
چشم هایت
دو واحد درسی
و
من دانشجوی
ترسویی
که
از ترس افتادن
هرشب
قبل از خواب
هزار بار دوره اش می کنم...
#علی_بهروزه
- بعضی شبها، حتی در فکرِ قویترین زنِ
دنیا هم ،
مردی ضعیف میچرخد...
مرد ضعیف و ترسویی که حتی نتوانست یک کلام بگوید؛
'من ماندنی نیستم
به من دل نبند'...
#رضا_باقری
بدترین کار این است وارد رابطه ای میشوی و به عمد کسی را وابسته خودت میکنی، برایش از آینده حرف میزنی و روزهای خوب و خوش را ترسیم میکنی زمان میگذرد خوشحالی، او خوشحالتر.
ولی یکهو که ماجرا گرم شد و آن طرف دوم ماجرا حسابی توی رابطه غرق شد، یادت می افتد بودن توی رابطه هزارو یک مسئولیت دارد، هزارو یک تعهد دارد، ترس می افتد توی جانت لابد که یکهو از یک جائی سرد میشوی و به آن نفر دوم که شبیه ماهی توی ماهیتابه دارد جلز و ولز میکند هم یک کلمه نمی گویی چه مرگت است، تماسها را درست جواب نمیدهی، پیامها را بی پاسخ میگذاری، فکر میکنی آن نفر دوم هم مثل خودت یکهو میفهمد تو چه آدم بزدل و ترسویی هستی و اصلا عین خیالش نیست و میرود سراغ نفر دیگر و آینده دیگری که برایش ترسیم شود..
ولی آن نفر دوم شده است گاه شب و روز خواب نداشته است که بفهمد تو چه مرگت است، بیمار شده است، افسرده شده است، پیغام پشت پیغام میرود و می آید ولی خب شما چپیده ای توی پیله ات و به گمانت داری کار درستی میکنی و زمان هم همه چیز را حل خواهد کرد!
نه عزیز من آن نفر دوم نه ربات است نه یک ماشین قابل برنامه ریزی مجدد، خنج میخورد روی احساسش و ممکن است جای آن خنج بماند تا ابد.
کاش آنقدر جربزه داشتیم عینهو آدم میگفتیم چه مرگمان است و از آن بهتر قبل از اینکه کسی را وابسته کنیم به این روزها هم فکر کنیم.
یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻧﺎﺳﺎﻟﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ
ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه
ﻣﯿﮕﻢ : ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ؟