کپشن های مربوط به تشنگي

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تشنگي

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

اولش
يك نگاه ساده بود
يک نگاه كودكانه‫ اي كه تكيه بر غرور داده بود.

حالت عجيب آشنا شدن.
با ترنم غريب درد
همنوا شدن.

پلّه پلّه اين مسير
سخت شد، دراز شد
چكّه چكّه اين نگاه
داغ شد، نياز شد.

بيقراري من
از تو رنگ و بو گرفته است
دير مي‫كني و بغض ابرها
ريشه در گلو گرفته است.

اضطراب،
حالتي است
وقتي از تو دور مانده‫ ام.
اشتياق هم ازين قبيل.

باورم نمي‫شود
ديدن تو توي خواب.
نه،
خداي من!
ديدن بخواب رفتن تو
روي دستهاي من.

چكّه چكّه اين نگاه
گرم اشتعال شد
قطره قطره
روي گونه ‫ها و دستهاي تو چكيد و

شكل خال شد.


ابرويت
حالت عتاب كودكانه است
چشمهات
حالت...
(راستش
حالتش هنوز دست من نيامده ست).

در نمازهاي من تلاوت تو يك فريضه است
با خدا هميشه از تو گفته ام
طاقت خدا...
ولي عجيب طاقتي است

حكمت خدا...
هنوز هم سرم نمي‫شود چه حكمتي است!

قصه،
قصه ‫اي قديمي است
قصه، قصه دو روح ساده و صميمي است.
اولش
يك نگاه ساده بود
شور كودكانه ‫اي كه قبل ازين
هيچ چيز ديگري
حس و حالي اين چنين به من نداده بود.

مي‫وزد نگاه تو
دور مي‫شوي
شكل ابر كوچكي كه توي باد
شكل اين نسيم بي خيال
شكل يك عبور مي‫شوي.

آي حس گم شده
آي روح بيقرار!
اشكهاي داغ را به روي من نيار.

تو شبيه آب
من شبيه تشنگي
اشتياق من به ديدن تو بي‫حساب

تو شبيه سيب
من شبيه كودكي خجول
دستهايم از تو بي نصيب....

روي چينه،
چرخ مي‫زند
كفتري كنار كفتري دگر.
واي اگر شبيه قصه ‫ها
داستان ما بسر رسد
و
كلاغ قصه ...
واي اگر....!

مردي با اسب و سگش درجاده‌اي راه مي‌رفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

يك روز چنگيز ودربا ريانش براي شكار به جنگل رفتند-هوا خيلي گرم بود وتشنگي داشت چنگيز ويارانش را ازپا درمي آورد
-بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكي ديدند چنگيز شاهين شكاريش را به زمين گذاشت وجام طلايي را در جويبار زد و خواست آب بنوشد اما شاهين به جام زد و آب بر روي زمين ريخت-براي بار دوم هم همين اتفاق افتاد چنگيز خيلي عصباني شد و فكر كرد -اگر جلوي شاهين رانگيرم ، درباريان خواهندگفت:چنگيزجهانگشا نميتواند از پس يك شاهين برآيد -پس اينبار باشمشير به شاهين ضربه اي زد-پس از مرگ شاهين -چنگيز مسير آبرا دنبال كردوديد كه ماري بسيار سمي در آب مرده و آب مسموم است اواز كشتن شاهين بسيار متاثرگشت مجسمه اي طلايي از شاهين ساخت-بر يكي از بالهايش نوشتند:يك دوست هميشه دوست شماست -حتي اگر كارهايش شما را برنجاند-روي بال ديگرش نوشتند: هرعملي كه از روي خشم باشد محكوم به شكست است… ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ … ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ, ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ …


آيا ميدانستيد که فقط با از دست دادن يک در صد از آب بدن ، احساس تشنگي ميکنيم

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

اولش, نگاه, ساده, كودكانه, تكيه, غرور, داده, حالت, عجيب, آشنا, ترنم, غريب, همنوا, پلّه, مسير, دراز, چكّه, نياز, بيقراري, گرفته, ميكني, ابرها, ريشه, اضطراب, حالتي, وقتي, مانده, اشتياق, ازين, قبيل, باورم, نميشود, ديدن, خواب, خداي, بخواب, رفتن, دستهاي, اشتعال, قطره, گونه, چكيد, ابرويت, عتاب, چشمهات, راستش, حالتش, هنوز, نيامده, نمازهاي, تلاوت, فريضه, هميشه, گفته, طاقت, طاقتي, حكمت, حكمتي, قديمي, صميمي, ديگري, حالي, چنين, نداده, ميوزد, ميشوي, كوچكي, نسيم, خيال, عبور, اشكهاي, نيار, شبيه, تشنگي, بيحساب, كودكي, خجول, دستهايم, نصيب, چينه, ميزند, كفتري, كنار, داستان, كلاغ, مردي, درجادهاي, ميرفتند, هنگام, عبوراز, درخت, عظيمي, صاعقهاي, فرود, وآنها, نفهميد, دنيا, كرده, همچنان, دوجانورش, گاهي, مدتها, ميكشد, مردهها, شرايط, جديد, خودشان, ببرند, پياده, درازي, بلندي, آفتاب, تندي, ريختند, تشنه, بودند, دروازه, تمام, مرمري, ديدند, ميداني, باسنگفرش, ميشد, چشمهاي, زلالي, جاري, رهگذر, بخير, اينجا, كجاست, اينقدر, قشنگ, دروازهبان, بهشت, رسيديم, خيلي, تشنهايم, اشاره, ميتوانيد, وارد, شويد, دلتان, ميخواهد, بوشيد, تشنهاند, نگهبان, واقعأ, متأسفم, ورود, حيوانات, ممنوع, نااميد, حاضر, نبود, تنهايي, بنوشد, ازنگهبان, تشكر, راهش, ادامه, اينكه, بالا, مزرعهاي, رسيدند, دروازهاي, خاكي, درختاني, طرفش, سايه, درختها, كشيده, وصورتش, كلاهي, پوشانده, احتمالأ, خوابيده, مسافر, جواب, اسبم, جايي, ميان, سنگها, هرقدر, تشنگيشان, نشاندند, دوست, داشتيد, پرسيد, ميخواهم, بدانم, چيست, آنجا, نيست, دوزخ, حيران, بايد, جلوي, ديگران, بگيريد, استفاده, نكنند, اطلاعات, باعث, سردرگمي, زيادي, كاملأ, برعكس؛, حقيقت, بزرگي, ميكنند, آنهايي, دوستانشان, همانجا, ميمانند, چنگيز, ودربا, ريانش, براي, شكار, جنگل, رفتندهوا, وتشنگي, ويارانش, ازپا, درمي, آورد, ازساعتها, جستجو, جويبار, شاهين, شكاريش, زمين, گذاشت, وجام, طلايي, خواست, ريختبراي, همين, اتفاق, افتاد, عصباني, رانگيرم, درباريان, خواهندگفت, نميتواند, برآيد, اينبار, باشمشير, ضربه, زدپس, آبرا, دنبال, كردوديد, ماري, بسيار, مسموم, اواز, كشتن, متاثرگشت, مجسمه, ساختبر, بالهايش, نوشتند, شماست, كارهايش, ديگرش, هرعملي, باشد, محكوم, شكست, ميدانستيد, دادن, احساس, ميکنيم,