فرهنگ لغات بابام :
اون بی صاحاب رو بده
دیگه باید خودم تشخیص بدم منظورش تلفنه، موبایله، کنترل تلویزیونه،
سوئیچ ماشینه، قاشقه، قاتل بورسلیه، لنگر کشتیه؟!
کلا بی صاحاب معادل کل معین و دهخداست
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تلفنه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خاطره ای از یک پزشک متخصص اطفال
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم ؛
کنار بانک دستفروشی بساط باطری ، ساعت ،فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.
دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است.
آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.
جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است!
گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی صلواتی موجود است)
باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم
مراجعه کردند و به آنها هم...
گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟
با کمال سادگی گفت:
۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم.
مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم ،دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد،
در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم .
احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم .
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم . این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.
من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...
به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد!
صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم ،
ما کجا اینها کجا؟!
از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار
مطبم نوشتند با این مضمون؛
دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،
اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:
گفت باور نمی کردم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفت این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..
▁
راستى یك سوال :
شغل شما چیه؟
چه کسی تو را به خاطر خودت دوست دارد؟!!!
چه کسی تو را به خاطر خودت دوست دارد؟
به دنبال کسي باش که تو را به خاطر زيبايي هاي وجودت زيبا خطاب کند نه به
خاطر جذابيتهاي ظاهريت
________________________________
کسي که دوباره با تو تماس بگيرد حتي وقتي تلفنهايش را قطع مي کني
________________________________
کسي که بيدار خواهد ماند تا سيماي تو را در هنگام خواب نظاره کند
________________________________
در انتظار کسي باش که مايل باشد پيشاني تو را ببوسد[حمايتگر تو باشد]
________________________________
کسي که مايل باشد حتي در زماني که درساده ترين لباس هستي تورا به دنيا نشان دهد
________________________________
کسي که دست تو را در مقابل دوستانش در دست بگيرد
________________________________
در انتظار کسي باش که بي وقفه به ياد توبياورد که تا چه اندازه برايش مهم
هستي و نگران توست و
چه قدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد