امروزروز جهاني دکوراسيون
به تمامي افرادي که بصورت دکوري در اين گروه هستند تبريک ميگويم!!
چطوري آباژور؟
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تمامي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻋﺎﺟﺰﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﻮﺑﻲ ﻭ ﺷﺎﺩﻱ
ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻧﻌﻤﺖ ﺳﻼﻣﺘﻴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺩﺭﻳﻎ ﻧﻜﻨﻲ .����
به مــــن قــولــــ بــــده
در تمامي سالــــ هايي که باقيــــ مــــانده
تا ابــــد مواظبــــ خودتــــ باشي…
ديگـــر نيستـــم کـــه يادآوريتــــ کنـــم !
نشانه خواهم گرفت .....
ذهن و زبان بيمار ، کسي را که فتنه گر باشد .....
و بخواهد ، قوميت هاي اصيل ايران عزيزم را .....
براي لحظه اي خوشي ....
به تمسخر بگيرد .....
ايرانم زنده و سربلند است .....
به ، غيرت .... ترک ... لر .... فارس ....
....کرد .... و بلوچش .....
اي فتنه گر بدان که تک تک شهرهاي ايرانم ....
همه مردماني با اصالت و غيور دارد ....
اگر توي نادان خود را مختص يک شهر ميداني ... .
بدان در اشتباه هستي .....
ايران ما تشکيل شده از تمامي شهرهاي به نامش ...
از شمال تا جنوبش ، عشق است ...
از شرق و غربش همه مهرباني محبت است ....
ايرانم زنده باشي و سربلند .....
بد خواهانت همه نابود و مرده باد .....
تقديم به تمامي هموطناي عزيزم ....
سالها پيش زماني كه به عنوان داوطلب در بيمارستان
استانفورد مشغول كار بودم با دختري به نام ليزا اشنا شدم
كه از يك نوع بيماري جدي و نادري رنج مي برد.
ظاهرا تنها شانس بهبودي او گرفتن خون از برادر 5 ساله ي
خود بود كه او نيز قبلا مبتلا به همان بيماري بود و به طرز
معجزه اسايي نجات يافته و هنوز نياز به مراقبت هاي ويژه ي
فيزيولوژي براي مبارزه با بيماري داشت.
پزشك معالج وضعيت بيماري خواهرش را توضيح داد و سوال كرد
كه ايا براي بهبودي خواهرخود مايل به اهداي خون هست يا
نه؟
برادر خردسال اندكي ترديد كرده سپس نفس عميقي كشيده و
جواب داد:بله من اين كار براي نجات ليزا انجام خواهم داد.
در طول انتقال خون كنار خواهر خود روي تختي دراز كشيده و
مثل تمامي انسان ها با مشاهده ي اين كه رنگ به چهره ي
خواهرش برمي گشت
خوشحال بوده و لبخند مي زد.
سپس رنگ چهره ي او پريد و بي حال شده ولبخند بر لبانش
پژمرد.
نگاهي به دكتر انداخته و با صداي لرزاني پرسيد:ايا مي
توانم زودتر بميرم؟
پسر خردسال به خاطر سن كمش توضيحات دكترمعالج را عوضي
فهميده بود
و تصور مي كرد بايد تمام خون خود را به خواهرش بدهد
و با شجاعت خود را اماده ي مرگ كرده بود...
خدايا
بحران زده ام
نمي دانم به كجا رو كنم
به چپ و راست رو مي كنم
به پس و پيش ، فقط حسرت و بلاتکلیفی مي بينم
به درون رو مي كنم، امید مي بينم
خدايم! تو آن امیدی ، و مادامیکه تو با مني، كنار من
هيچ نيرويي دراين دنيا نمي تواند مرا شكست دهد.
هر چه جلال است، از آن توست
خدايم! حتي اگر در هياهوي روزمرگي و درد ، تو را از ياد
ببرم، تو مرا فراموش نخواهي كرد
خدايم
تو در تمامي مشكلات و دشواري هاي زندگي، نيروواقتدار مني
پس اي خجسته! مرا متبرك گردان
تا چيزي نگويم
كاري نكنم
و به چيزي نينديشم
كه مايه خشنودي تو نشود
آمین
شهردار : از فردا در تمامي سرويش بهداشتي از افتابه مسي استفاده خواهد شد!!