صبحی که با تپش عشقمان آغاز میشود
آسمان،زمین را چشمک میزند
ابر ، لبهای باران را میبوسد
و شبنم
روی لطیف ترین گل جنگل
به خواب میرود
نمیشود حال خوب شهر را کتمان کرد
وقتی
تو هستی
من هستم
و حرف هایت قلبم را در آغوش میکشد
و حرف هایم چشمانت را نوازش میدهد
عزیزم
من به صبحی که با تو آغاز میشود
ایمان دارم
#علی_سلطانی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تمان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
استخوان طاقتمان شکست؛ اما ادامه دادیم.
اصلاً امضای شخصیتمان شده بود: «دوام آوردن».
• |.|
مدتهاست راهم را جدا کرده ام
از ادمهای غریب و اشنا
سوار هیچ قطاری نخواهم شد
حتی اگر خسته باشم
حتی اگر کفشهایم را جا گذاشته باشم.
باز نخواهم گشت
حتی اگر چهره ام در اینه بزرگ شهر
کهنه تر و کهنه تر شده باشد.
حتی اگر نامم را فراموش کرده باشند.
خاطراتمان دارد از چشم شیشه های
بخار گرفته ی اتاقم پایین می چکد
گفته بودی
برمیگردی و فردا پشت این پنجره هاست.
نیامدی و نمیدانم
حرفهایم را با کدام مسافر بگویم؟
که خودش هم با
چمدانی پر از غصه راهی دیار
بی نشان نباشد.
#مینو_پناهپور
بعد از غیبتی میآیند، احساساتمان را در هم میریزند و سپس میروند
.࿐
درحال سقوط بودیم
هرکه به ما رسید
به جای اینکه دستمان را بگیرد
نصیحتمان کرد...
•❥•♡ ♡•❥•
کسانی که فکر میکردیم
دوستمان دارند
و اما
قول هایی که واقعی نبود…
#سروش_کلهر
. .
گمان میکردیم عشق
نجاتمان خواهد داد
اما زخمی تر از قبل
رهایمان کرد...
. .
سلام بر کسانی که
از شدتِ خوب بودنشان
احساس کردیم خدا دوستمان دارد.
جسد یک خانم در حیاط یک ساختمان چند طبقه پیدا می شود. به نظر می رسد که او خودش را از یکی از طبقات به پایین پرت نموده است. زمانی که پلیس از راه می رسد به طبقه اول می رود و در پنجره را باز می نماید و یک سکه به بیرون پرت می نماید. سپس او همین کار را در طبقات دیگر تکرار می نماید و در نهایت نتیجه می گیرد که این خودکشی نبوده بلکه یک قتل اتفاق افتاده است. چرا؟
جواب معما
نزار قبانی :
بعد از غیبتی میآیند،
احساساتمان را در هم میریزند
و سپس میروند .
. .