در روز گاهی خشک می شوم ،
می ايستم ،
تو را تصور می كنم ، نگاهت می كنم.
دستت را در خيالم می گيرم ،
لبهايت را می بوسم و دوباره تند راهم را ادامه ميدهم،
مطمعنم مردم در ذهنشان يا به كناريشان می گويند:
آخی ديوانه شده!
عاشق ها می فهمند ،
در تندترين راه رفتن ها بايد ايستاد ،
به معشوق فكر كرد و دوباره رفت..