بودن‌ های نصفه و نیمه آدم‌ ها به هیچ دردتان
نمی‌ خورد!
خودتان را گرفتار همچین افرادی نکنید !
همانها که نه می‌ شود گفت دارینشان و نه می‌ شود گفت ندارینشان!
همان‌ها که تنها شما را از کسانی که واقعا دوستتان دارند دور می‌ کنند!
و در آخر با یک جمله‌ ی "لیاقت تو بهتر از من است" رهایتان می‌ کنند و خطایشان را توجیه!
و شما می‌ مانید و آدم‌ هایی که به خاطر وجود آنها درکنارتان و دوست داشتنشان،
از خود رهانده‌ اید و جز تنهایی راهی برای خود نگذاشته‌ اید!
• |.|

‏باز خوبه ایرانیم و توی دایره لغاتم کلمه‌ای به نام «قسمت نبود» وجود داره. وگرنه نمیدونم چجوری میخواستم ناموفقیت‌های غیرمنتظره و بی‌دلیلی که توی زندگیم پیش میاد رو توجیه کنم.

تو توجیه زندگی‌ام هستی.️

انگار که آلبرکامو این‌گونه معشوق را صدا می‌کرده

مولانا سختی‌هایِ زندگی‌ رو اینجوری توجیه می‌کنه:

کجا دیدی که بی‌آتش
کسی را بویِ عود آمد؟

باز خوبه ایرانیم و توی دایره لغاتم کلمه‌ای به نام قسمت نبود وجود داره، وگرنه نمیدونم چطوری میخواستم ناموفقیت‌های غیرمنتظره و بی دلیلی که توی زندگیم پیش میاد رو توجیه کنم.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»

Do not justify apologize or rationalize for healthy boundary you are setting. Do not argue. Just set the boundary calmly, firmly, clearly, and respectfully.

برای منطقی بودن مرز سالمی که تعیین کرده ای، عذر خواهی و توجیه نکن.
بحث نکن؛ فقط مرز را با آرامش، محکم، واضح و با احترام تعیین کن.

Justify a few wounds for yourself
You did it because he was the one with the knife in his hand
did you like

چند تا زخم رو الکی برای خودت توجیه
کردی چون اونی که چاقو دستش بود
رو دوست داشتی؟!

خیانت قابل توجیه و توضیح نیست
‏ولی
‏چاقو کشی و قتل هم‌ نداره
‏منطقی نیست برای یه لجن بری زندان رفیق

اگر دوست من هستید، می‌تونید خیلی راحت قرارهاتون رو کنسل کنید بدون اینکه دروغ بگید. «حال ندارم.» برای من توجیه کافی‌ایه.

I don't have to justify my mistakes, my past or my insecurities

من مجبور نیستم اشتباهاتم، گذشته یا ناامنی هایم را توجیه کنم

.࿐