گفت : بهتری؟!چه حالی داری الان؟!
گفتم :نمیدونم ، انگار هنوز تو شوک تصمیمم ولی اینبار دیگه جدیه!
گفت: خوب میخوام حالتو بدتر کنم که زودتر باهاش رو به روشی ...
گفتم :خوب بگو کشش نده بیخود!
گفت:
خوب نمیشی فراموشم نمیکنی جاشم میمونه تا آخر عمرتم قراره با خودت حملش کنی...
فقط عاقل باش نزار رو تصمیمات اثر بزاره...
خندیدم ازون خنده ها که درد تا عمق وجودت نفوذ کرده
گفتم همه رو میدونم ...