منم همینطور عروسک کثیف جامانده در اتوبوس. منم همینطور.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جامانده
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم
آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم
به همین کوچه و این خانه و دیوار اتاق
و به آیینه سلامی برسانم بروم
آخرین بار به لب هات کمی زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم
یک کمی خاطره جامانده که بردارم و بعد
تن رنجور خودم را بکشانم بروم
بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد
تو خریدار نشو، زود برانم بروم
باز باران زده در گوشهٔ چشمم، باید
اشک... در دفتر شعرم بچکانم بروم
در تب انتظار جامانده
رد ِ بوسه ات بر پیراهن ِ گلدار
می رقصند برگهای طلایی
در جشن رهایی
به سنفونی بادها
تا باز گردم بار دیگر
به خاطرات اولین دیدار...
#لیلا_حاجتمند
دوستم داشته باش
و هر بار
به اسم کوچکم صدا بزن
مرا "حواصیل" بخوان
پرنده ای که بارها از کوچ جامانده ...!
یا " رضاییه "
دریاچه ای که هر روز
دلش بیشتر شور میزند ...
تک " درخت سپیدار " باغچه ی پدربزرگ
آخرین " فشنگ " سرباز خسته از جنگ
یا تکه " ابری " سیاه
که لک کرده دامان آبی آسمان را ...
اسم های زیادی دارم
ولی تو بی هیچ نگرانی
مرا بارها صدا بزن !
تنهایی
شهرت من است
و این نام های کوچک !
اصلیت ام را پنهان نمی کند ...
همه چیز از عطرها شروع میشود، از رایحه ها. مثل عطر معشوق جامانده روی پیرهنی که او دوستش دارد.. مثل بوییدن پیرهنت قبل از خواب شیرین آخر شب.. مثل لبخند اول صبح ات که مدیون رایحه ی همان پیرهنی.. مثل مکدر شدن خاطرت با پر کشیدن عطرش.. مثل عبور رهگذری غریبه با بوی عطری آشنا.. مثل پرت شدن در اقیانوس خاطراتی که قرار بود برای همیشه متروکه بماند...
باور کن همه چیز از عطرها شروع میشود، از رایحه ها
#نجمه_سادات_قلندری
مرز آرامش من شانهی پر مهرِ تو بود
عطر آرامش من در وطنم جامانده...
#علی_صفری
حسینِ من…..
بیا و این دل شکسته را بخر…
حسینِ من….
مسافر جامانده را با خود ببر….
السلامُ علیک یا ابا عبْدالله
غصه...،
چکیدهیِ قصهیِ امشب است
و بینهایت چشمهایی که
از خواب راحت
جاماندهاند
. .
دوستم داشته باش
و هر بار
به اسم کوچکم صدا بزن
مرا "حواصیل" بخوان
پرنده ای که بارها از کوچ جامانده ...!
یا " رضاییه "
دریاچه ای که هر روز
دلش بیشتر شور میزند ...
تک " درخت سپیدار " باغچه ی پدربزرگ
آخرین " فشنگ " سرباز خسته از جنگ
یا تکه " ابری " سیاه
که لک کرده دامان آبی آسمان را ...
اسم های زیادی دارم
ولی تو بی هیچ نگرانی
مرا بارها صدا بزن !
تنهایی
شهرت من است
و این نام های کوچک !
اصلیت ام را پنهان نمی کند ...
#حمید_جدیدی
جمعه ها آنقدرخوبند ؛
که باید به اندازه ی دوسه روز
کش بیایند !
حیف نیست آدم بنشیند ،
و غروب این ته تغاریِ جامانده ی هفته را
تماشاکند ؟!
. .