عشق هم چیز جالبیه.
سخته یکم، ولی جالبه.
مثلاً تو یکسری کارهای یکسان رو با یه عده انجام میدی.
غذا میخوری،سفر میری،حرف میزنی،میخوابی،بیدار میشی،میخندی.
اما باز تهش میبینی که نه، همهی اینها فقط با همون یه نفر بهت میچسبه.
فعل همونه، اما با دیگری انگار انجامپذیر نیست.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جامِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آدمی که همه دوستش دارن و همه ازش تعریف میکنن مطمئن باش یه جای کارش میلنگه،چون تو هرکاری انجامبدی بالاخره هستند کسایی که خوششون نیاد
#توئیت
- امروز دقیقا مثلِ اون روزایی میمونه که
تو مدرسه زنگِ ورزش داشتیم..
آدم با کلی سختی بیدار میشه
و وقتی یادش میاد از امروز قراره جامِ جهانی شروع بشه انرژیش میره رو هزار..
الان اونجام که مولانا میگه:
ماییم و موجِ سودا
شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببَخشا
خواهی بُرو جفا کُن..
. .
.
الان اونجام که مولانا میگه:
ماییم و موجِ سودا
شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببَخشا
خواهی بُرو جفا کُن
#مولانا
. .
مڹ جامِ …
«چشمهایت» را …
با «عشق» …
یڪ جا...
سر ڪشیدم …
و «تو» ...
چہ بےهوا …
تمامِ هستےام شدے ...
حِس و حال انجامِ بعضی کارا ، از اوَلِشَم نبود . . .
تو گرمِـ سخن گفتن
و از جامِـ نگاهت
من مست چنانم
که شنفتن نتوانم
من جامِ #چشمهایت را❣
با #عـشق❣
یک جا سـر کشیدم❣
و #تو چہ بـےهوا❣
ٺمامِ هسٺــےام شدی
خواستم در دفترم عکسی کشم از صورتت
دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری
خواستم شعری بگویم عین چشم ناز تو
دیدم از مردم ، نگفته دین و باور می بری
خواستم جامی بنوشم، مست چشمانت شوم
لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو بهتر می بری
خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد
دیدم ازبس داغتم، از کوره ام در می بری
خواستم جان را ، فدای مهربانی ات کنم
دیدم این نا قابل ست ؛ بی جامِ دیگر می بری
خواستم پا،پس کشم از بسکه میخواهم تو را
دیدمت در عشق پایی ؛ تا به آخر می بری