بانوی ترمه پوش ، غزل ها فدایتان!
آیا وکیلم عشق بریزم به پایتان؟
از گیر و دار زندگی امشب دلم گرفت!
آیا اجازه هست بمیرم برایتان؟
دنیا تلاش کرد فراموشتان کنم !
اما چگونه بگذرم از چشم هایتان!؟
من آدمم بهشت به دردم نمیخورد!
آماده ام گناه کنم پا به پایتان!
میخواستم اجازه بگیرم ولی چه سود
سهمم سکوت بود فقط،ازصدایتان!
ابلیس خواست یکه و تنها شوم ولی
امشب خدا نشسته کنارم به جایتان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جایتان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
سلام رفقای مجازی من!
متن زیرو خودم نوشتم اگه حوصلشو داشتین بخونین اگر نداشتید بازم بخونین:)
هوا خوب است
ابرهای آسمان به من چشمک می زنند تا قلم هایم را در دست گیرم و آنها را هم به بوم نقاشی ام راه بدهم..
کتاب می خوانم.
کمی هم شیر می نوشم-هرچند طعمش اصلا برایم خوشایند نیست-
همیشه برای شروع کارها ذوق عجیبی دارم!حتی شروع خواندن کتابی نو که خاله جان برایم هدیه آورده...و یا حتی شروع به نوشتن و توصیف حس و حالم...
کمی تا حدودی حس خوبی دارم.
آسمان سنگین است و من همدردی از جنس بخار برای خود یافته ام!
احساس میکنم درکم از زیبایی - کمی که چه عرض کنم بسیار!- کوته فکرانه شده،
خب تقصیر من هم نیست;دنیا مرا اینگونه بار آورده!
زیبایی جسم هیچوقت دست بشر نبوده اما آنچنان برایمان اهمیت یافته که انگار خودمان یکی یکی اجزای صورتمان را طراحی کرده ایم و درآخر مفتخریم که همچین چهره ای خلق کرده ایم!!
اینها را میدانم و باز...
بگذریم...
بگذریم از افکار درهم پیچیده ی من که گره ی کورش را هیچ کس نمی تواند باز کند،بعضی وقتها دیده اید دو طناب آنچنان پیچ و تابی خورده اند که با دندان هم نمیتواند گره شان را شکافت؟؟
آهان!باران گرفت...
بالاخره او هم بغضش ترکید،او با آن همه عظمت دیگر تاب تحمل ندارد چ برسد به من!
بوی نم...
آرامشی بی نهایت به آدم میدهد،
دلت میخواهد جوری نفس بکشی-آنقدر عمیق- که به اعماق وجودت نفوذ کند و همیشه این حس خوب در تو بماند
وای واقعا باران پاییزی دل آدم را حال می آورد!
جایتان خالی...
تموووم شد!نگم دیگه تایید بشه لطفا!
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...
چرا وقتی که گفتیم :
یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.
چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .
رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .
آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میداندار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم