A strong sixth sense bug is that you understand what is going on, but you have no evidence to prove it.
باگ حس ششم قوی اینه که میفهمی جریان چیه, ولی مدرکی برای اثباتش نداری.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جریان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بعضی از زخمها قدیمیاند، بسته شدهاند، درد نمیکنند. اما جایشان هنوز هست و هروقت نوازششان میکنی، جریانِ دردی خیالی از تنت میگذرد و در حافظهات زنده میشود.
اولش خودت و گول میزنی که تنها نیستی، بعدش تازه میفهمی تنها که هستی هیچ، خیلیا هم زمانی که تنهات گذاشتن و رفتن کاملاً در جریان بودن و رفتن.
من تورو نبخشیدم.
گفتم بگم که مدیونت نباشم.
که اگه دیدی هی نمیشه برات، بدونی کی کجا تورو نبخشیده.
که اگه یکی یه جوری یه جایی امیدتو زنده و مرده کرد بدونی قبلا خودت با من کردی و نبخشیدمت هنوز.
احتمالا نمیبخشمت هیچوقت، فقط خواستم در جریان باشی.
خودت اومدی، خودت زدی، خودت رفتی..
تازه معذرت خواهیام نکردی.
Almost everybody you meet is either repeating a generational trauma or breaking the cycle. Pain travels down through families until somebody is ready to feel it and heal it. When you heal yourself, you heal your lineage.
تقریباً هرکسی که ملاقات میکنید یا در حال تکرار یک آسیب نسلی است یا این چرخه را میشکند. درد در میان خانوادهها جریان مییابد تا زمانی که کسی آماده باشد آن را احساس کند و آن را التیام بخشد. وقتی خودت را شفا می دهی، نسب خود را شفا می دهی.
•
منتظرم پاییز شه تا همه جا رو با پادکست چهرازی و آهای خبردارِ همایون شجریان پُر کنم..
♡
گاهی وقتها خیلی خستهکننده میشه که هی مجبوری یا برای آینده برنامهریزی کنی، یا توی گذشته چرخ بزنی و احساس کنی گیر افتادی و درنهایت، زمان حال هم چیزی برات نداره که شگفتانگیز یا حتی فوقالعاده باشه که بخوای فقط به اون تکیه کنی. گاهی وقتها جریان زندگی متوقف میشه؛ تو زندهای، نفس میکشی و هرکی تو رو ببینه، مطمئنه که انسان سالمی هستی ولی به هیچ زمانی تعلق نداری و نمیدونی خودت رو توی لحظه گیر بندازی، به گذشته چنگ بزنی یا توی رویاپردازیهات غرق بشی.
یه آدم هایی هستن که طرف یه بار پیام میدها،ولی تو صد بار میخونیش.
اون فقط یه ویس کوتاه میفرسته، ولی تو بارها بهش گوش میدی.
اون یه زنگ کوچیگ بهت میزنه، ولی تو کل ۲۴ ساعت اون روز رو با همون یه زنگ خوشحالی.
نمیدونم جریان چیه؛ولی دوست داشتن واقعا حس عجیبیه.
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«پروکسی | پروکسی | پروکسی »
فکر نکنید هر کس که از راه رسید
هر کس که با شما خندید
هر کس که چند صباحی گیر داد و پیگیر شد
می تواند رفیق شما باشد...
رفاقت جریانی ست توی خون
آدم که یکباره میجوشد، وقت هایی
که بداند بودنش لازم است،
همین به موقع بودن، چگونه بودن؛
میشود اصالتِ یک رفاقت...
𝑻𝒉𝒆 𝒐𝒍𝒅𝒆𝒓 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒆𝒕 𝒚𝒐𝒖 𝒔𝒕𝒂𝒓𝒕 𝒕𝒐 𝒔𝒆𝒆 𝒉𝒐𝒘 𝒊𝒎𝒑𝒐𝒓𝒕𝒂𝒏𝒕 𝒑𝒓𝒊𝒗𝒂𝒄𝒚 𝒊𝒔. 𝑵𝒐𝒕 𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒐𝒏𝒆 𝒏𝒆𝒆𝒅𝒔 𝒕𝒐 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒈𝒐𝒆𝒔 𝒐𝒏 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒚𝒐𝒖
هر چی بزرگتر میشی بیشتر به این درک میرسی که داشتن حریم شخصی چقدر مهمه..لازم نیست همهی عالم درجریان اتفاقات زندگیت باشن.