کپشن های مربوط به جسمم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جسمم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

My body is gone, my soul is gone
My heart is gone, my memories are gone, and I am gone!!
I am alone at this point

جسمم رفت، روحم رفت
قلبم رفت، خاطراتم رفت خودمم من و جا گذاشت و رفت!!
در این حد تنهام

گوشه‌ی دفتر نوشت:
«او علاوه‌بر جسمم، مراقب روحم بود.»

من خسته‌ام و مغزو روحو جسمم توانِ رویارویی
با هیچ اتفاق یا انسانی رو نداره!
ولی تو بیا بشین کنارم بغلم کن؛
تو فرق میکنی ،
بغلِ تو درمانگره ، روحِ مرده‌ی منو زنده میکنه!
جونِ دوباره میبخشه بهم
اصلا میخوام همیشه خسته و درمونده باشم،
که تو بیای بشینی کنارم ، منو بغل کنی ،
و به یه استکان چای دعوتم کنی
و من با هر بار تکرارِ این ، هزار بار زنده شم....️



حالا می فهمم که درد بیگانگی چه درد بزرگی است! چه کسی می‌تواند حالا باور کند که در قلب من هیچ چیز وجود ندارد و من جسمم را کشته ام؟!


•••‌𝑴𝒚 𝑩𝒐𝒅𝒚 𝑰𝒔 𝑯𝒆𝒓𝒆
𝐵𝑢𝑡 𝑀𝑦 𝑆𝑝𝑖𝑟𝑖𝑡 𝐼𝑠 𝐼𝑛 𝑌𝑜𝑢𝑟 𝐴𝑟𝑚𝑠

درسته‌ جسمم ‌اینجاست ولی‌ روحم‌ تو‌ بَغلِته🤍

.࿐

قسمت دردناکش این بود که
یه جایی گوشه ای از زمان ، روحمون رو جا گذاشتیم و با جسممون ادامه دادیم...


•❥•♡ ♡•❥•

به قول آقای محمد صالح علاء که میگه :
کاش می توانستم دردتان را دوا کنم،
همین درد دور بودنها،
دیر دیدنها،
دیگر ندیدنها،
همین که جسممان بهاران است
و جانمان پاییز ...

زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...




زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...




‏امروز یه بارونی اومد که جسمم تو دفتر پشت پنجره به خیابون زل زده بود و روحم داشت تو پارک طالقانی باتو قدم میزد