شانههایم عطش بوسههای تو را دارند
غافلگیرم کن!
جوانم کن!
#رضا_براهنی..
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جوانم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آدمی فضل بر دگر حیوان
به جوانمردی و اَدب دارد...
"سعدی"
صبح که خانه را ترڪ میکنم
جوانم و شب پیر به خانه باز میگردم
با اندوهے هزار ساله ،
چهار دیوارے خانه ام آرام و صبور
پذیراے پیرمردے است
که سحرگاهان جوان برمے خیزد.
.عباس کیارستمی
یه جایی خوندم
و روزی خواهد رسید اخرین کسی ک تورو میشناسد
میمیرد
زندگی همینقدر ناجوانمردانس پس قدر باهم بودنمان رو بدونیم
[فهمیدیدچیشد؟...]
جوانمردان راحتِ خلق اند ،
نه وحشتِ خلق .
ایشان را صحبت با خدای است از خلق ،
و از خدای به خلق نگرند .
صحبت
با آن دار که باطن و ظاهر ،
به صحبتِ او روشن شود ...
" ابوالعباس قصاب "
.در این بـازار نامــردے
به دنبال چه مے گردے؟
نمے یابے نشان هرگز
تو از عشـق و جوانمردے
برو بگـذر از این بازار
از این مستے و طنازے
اگر چون کوه هم باشے
در این دنیا تو مے بازے
قبله پنج است
کعبه ، قبله مومنانست ..
بیت المعمور، قبله فرشتگان ..
عرش، قبله دعاگویان ..
حق، قبله جوانمردان..
و اما دل ...
قبله ی خاصان است ..!
"شیخ ابوالحسن خرقانی"
آورده اند که در عهد پیامبر، صلی الله علیه و آله،
شخصی بیامد و سلام کرد و
گفت: یا رسول الله!
در فلان خانه مردی و زنی به فساد مشغول اند. فرمود ایشان را طلب باید داشت و تفحص کردن.
چند کس از صحابه در احضار ایشان دستوری خواستند.
هیچ یک را اجازت نداد.
امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، درآمد.
رسول الله فرمود:
یا علی! تو برو و ببین تا این حال راست است یا نه؟
امیرالمؤمنین علی، علیه السلام که شخصی عالم به احکام الهی و کیفری اسلام بود بیامد.
چون به در خانه رسید چشم بر هم نهاد و در اندرون رفت و دست بر دیوار کشید تا گِرد خانه بگردید و حضور خود را آشکار کرد و بلند صدا زد
«خبر رسیده است در اینجا کسانی معصیت خدا میکنند...
بیرون آمد.
چون پیش پیامبر رسید گفت: یارسول الله!
گِرد آن خانه برآمدم، هیچ کس را در آنجا ندیدم...
پیامبر، صلی الله علیه و آله، به نور نبوت بیافت.
فرمود : یا علی انت فتی هذه الامة
تو جوانمردترین این امتی ...
آدمی فضل بر دگر حیوان
به جوانمردی و اَدب دارد...
"سعدی"
بهشتیان در صف ایستاده بودند و نوبت خود را انتظار می کشیدند .
دروازه ی بهشت باز شد
و فرشته ها پیش از هر کس جوانمرد را فرا خواندند
تا وارد بهشت شود.
بهشتیان اعتراض کردند و چرایش را پرسیدند و گفتند :
مگر جوانمرد چه کرده است که پیش از دیگران به بهشت می رود ؟
فرشته ها گفتند :
نمی دانید که او چه کرده است.
خداوند به همه فِکرت داد
اما او توانست از فکرت به محبت برسد
و از محبت به هیبت
و از هیبت به حکمت.
اما نیکو آن بوود که او از حکمت به شفقت رسید.
شما نبودید و نمی دانید که او با شفقتش چه می کرد.
او بود که شب و روز برای مردم دعا می کرد و می خواست به جای همه ی مردم بمیرد تا هیچ کس طعم مرگ را نچشد.
او بود که می خواست حساب همه ی مردم را از او بکِشندتا در قیامت حسابی برای کسی نماند .
او بود که از خدا خواهش می کرد به جای همه مجازات شود
تا دوزخ از گناهکاران خالی بماند.
حالا بهشت
و نوبت اولین
کمترین چیزی است که باید به او داد.
جوانمرد اما بهشت و نوبت اولین را قبول نکرد .
او از میان همه ی پاداشها ،
تنها خوشنودی خدا را برداشت و بهشت و نوبتش را هم به دیگران بخشید و گفت
راهی که به بهشت می رود نزدیک است ،
من به آن راهِ دور دست می روم ....
راهی که تنها به خدا می رسد
عرفان نظر آهاری