برای صدقه دادن در جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم،
آن وقت از خداوند بالاترین درجه نعمت ها را میخواهیم
چه ناچیز می بخشیم و چه بزرگ تمنا میکنیم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی جیبهای
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزد در حالی که ما برای چیدن توت های کال ، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم…
"این است حکایت ندیدن بهترین ها"
برای صدقه دادن، توی جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ (سکه) میگردیم..!
اونوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم…!!
چه ناچیز می بخشیم..
وچه بزرگ تمنا میکنیم...
هر سربازی در جیبهایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ میبرد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله دونفر را از پا در می آورد
سرباز
و دختری که در سینه اش میتپد...!
من جیبهای خالی تورادوست دارم که
دست هردویمان درآن جامیشود ..
من دستهای خالی تورادوست دارم که میتوانم:
باهرچه بخاهم پرشان کنم ..
مثلن:
دستم رابگذارم دردستت
قلبم رابگذارم دردستت
اختیارم رابگذارم دردستت
اصلن پرکردن جای خالی که کارسختی نیست
فقط ..
خالی کردن دل توازغصه هاست که
"سخت"است ..
یکی تعریف میکرد :
کوچیک که بودم , یه روز با دوستم رفتیم مغازه خشکبارفروشی بابام
پدرم کلی دوستم رو تحویل گرفت و بهش گفت , یه مشت آجیل برای خودت بردار
دوستم قبول نکرد ,
از پدرم اصرار و از اون انکار , تا اینکه پدرم , خودش یه مشت آجیل برداشت و ریخت تو جیبهای و مشت دوستم ...
بعدا از دوستم پرسیدم : تو که اهل تعارف نبودی , پس چرا هرچه پدرم اصرار کرد , همون اول خودت برنداشتی ؟؟؟
دوستم خیلی قشنگ جواب داد : آخه مشتهای پدرت بزرگتره .....
خدایا در آخرین روزهای این سال , اقرار میکنم که مشت من کوچیکه , ظرف عقلم خیلی محدود و دیوار فهمم کوتاهست ....
پس به لطف و کرمت ازت میخوام که با مشت خودت از هرچه که خیر و صلاحمونه و عقلم بهش قد نمیده ,,,,
زندگی دوستانم و خودم وهمه "بچه های یه جمله" و همه خانواده ها را پر کنی ...
آمین
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم