می مردم هزاران بار در خویش
آن روز
که به آغوش می کشیدی
نگاه خسته ی مرا
از چشم های هیز
#لیلا_حاجتمند
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حاجتم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عمری حسرتِ نوازش موهای حریرت
در لمس دستانم سوخت...
من ماندم با
ته مانده شب هایی
که بهانه تو،
روز هایم را در خواب ِ عمیق سوزاند
حالا که اینجایی
با من بگو ...
از لحظه لحطه هایی که،
روزهای بی تورا می شمردم
و تو
در آغوش او خنده هایت را
قاب می گرفتی!؟
#لیلا_حاجتمند
از برق چشمانت
پیراهن شکنجه را
بر تن محراب پوشاندم
تا به شکوه آید عشق ...
و آسمان ترانه خواند
برای رقص علفزارها؛
شوقی می کشاندم تا پرواز...
در آینه ی دریا
ماهی ها به فکر نشسته اند ؛
تو اما به چه می نگری ؟
به حلقه ی چشمانم که نغمه ی بهار دارد !؟
یا به گام های خاطره ای
که در خواهش جاده پیداست ؟
بیا کنارِ پنجره ی خیالم
تا ببینی چه سوز عجیبی دارد " هوایت "
می خواهم بدانی
طوفانی که اعماق جانم را لرزاند ،
چقدر بی رحم اند در نگاهت
همین قدر معلقم و سرگردان
و باز تورا ...
#لیلا_حاجتمند
یخ بست در دهانِ قلم
جوهری که باید امضا می زد
پای رفتن را
یک نفس عمیق ،
قبل یک سکوت،
آغاز لبخندی بود
برای خواب ابدیت ...
#لیلا_حاجتمند
اینک ما مانده ایم
در بهار ِ بی بهاری
که گندم ها سبز سبز
ریشه ی خود را
به سیاهی داده اند ؛
اما من هنوز ، ایمان دارم
به چهره ای که برای رقص موج ها در قاب دریا می افتد
تا شب از هجوم بی ستارگی نترسد ...
#لیلا_حاجتمند
زیبای من!
آینه هر روز پیر تر نشانم می دهد
لحظه ها می گذرد ؛
به امید فردای آمدنت
خیال است...
خیال
خوب می دانم دیگر امروز در فردای بی تو
آغاز نمی شود...
#لیلا_حاجتمند
امشب
عاشقانه ترین
شعرهایم را برای تو می سرایم
تا در خرداد تنم
داغیِ گندم زاران را ببینی ...
#لیلا_حاجتمند
ویرگول می گذارم ، وسطِ زندگی ام
و با مکث
ادامه می دهم
جاده دوست داشتنت را
...
آخرین مقصد
" آغوشت "
#لیلا_حاجتمند
مجازی
قبل تو جهان خاموش بود
و هر بار قدم می زدم
با انگشت هایم، شهر شیشه ای را
پشت همان عکس های تکراری
انتظار پشت پنجره نشسته بود
و فریاد خاموشی در من شعله می کشید
چه کسی من را
دزدید از من !
که هر بار می رسم به تو ،
خودم را می یابم
ای که لحن چشمانت
شبیه خواب های آن سالم بود
مگر آفتاب نمی تابید ،
که اینگونه
سایه به سایه ات
به بی مقصدی رسیده ام ...!
#لیلا_حاجتمند
#کتاب_من_کجاجاماندم
سر کشیدم عشق را
چون آب گوارا
در تب تابستانی آغوشت؛
با من بگو:
کجا آموخته چشمانت
که اینگونه آموزگار " عشق " است ...
#لیلا_حاجتمند