بوی رفتن میده. رو نمیکنه، ولی بوش میاد که میخواد بره. بوی جایی رو میده که میخواد بره.
قبلتر هم داشتم باهاش حرف میزدم که بوی دریا پیچید تو سرم. بعد گفت: میخوام برم قشم.
حالام بوی رفتن میده. بوی آدمی که میخواد بره سمتش. ولی آدم دریا نیست که بهت بگن. نمیگن. پنهان میکنن.
#mim.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حالام
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بوی رفتن میده. رو نمیکنه، ولی بوش میاد که میخواد بره. بوی جایی رو میده که میخواد بره.
قبلتر هم داشتم باهاش حرف میزدم که بوی دریا پیچید تو سرم. بعد گفت: میخوام برم قشم.
حالام بوی رفتن میده. بوی آدمی که میخواد بره سمتش. ولی آدم دریا نیست که بهت بگن. نمیگن. پنهان میکنن.
#mim.
گفت ما که دور نشدیم، ما که وایساده بودیم سرجامون، تو بودی که هی دور شدی و دور شدی، حالام که دیگه تو خیلی دووری، خیلی دوور
ببـــین
برو واسه دوستات تعریف کن.
بخند
مسخره کن
بگو بچــــه بود
بگو نمیفهمید
بگو عآشقمـــــ بود
بگو ولش کردمــــــ
بگو دلشو شکستمــــ
بخند
تعریف کن
فک کن شاخے
فک کن خیلے کارت درسته
اصن تو بردی تو قهرمانے
من باختم من بازنده ام
میدونے چیه؟
تو از اول میدونستی دارے بازی میکنے
ولی من عشقو بازی نمیدونستم
تو از اول واسه برد اومـــده بودے
ولی من میگفتم عشـــق بازنده و برنده نداره
حالامــــ تو بردے
چون من عمدا باختم که بازے تموم شه
که برمــــــ
که ببازمــــ
که بشکنمـــــ
که بفهمم عشقـــــــ خودش یه بازیـــه
منو اون همبازی بودیمــــ
بازیمون اسمش عشــــق بود
پیج مشکلات جنی ...!
سلام من یه جن هستم
20 سالمه
و یه مدتیه عاشق یه انسان شدم
خیلی فکر کردم چطور باهاش ارتباط برقرار کنم.آخه اون منو نمیبینه و فقط من اونو میبینم. آخر سر تصمیم گرفتم یک اکانت (حساب کاربری) فیس بوک درست کنم و خودمو یه انسان جا بزنم تا یکمی باهام حرف بزنه و بعد که بهم عادت کرد هویت واقعی مو فاش کنم. اما یه مشکلی هست. اونم اینه که اون زیاد دروغ میگه. مثلا میگه من موهام شرابیه در حالیکه شب ها که من میرم بالای سرش میبینم که قهوه ای تنباکوییه (تعجب نکنید. چشم های ما خیلی تیزن. توی شبها هم رنگو خوب تشخیص میدیم) این رنگ تنباکویی ام خودش توی چت بهم یاد داده. آخه آرایشگره.
البته اینو راست میگه چون چندبار رفتم محل کارش رو دیدم. به نظر شما چکار کنم؟خواب و خوراک ندارم. حالام گیر داده می خوام ببینمت. تازه فکر میکنه من چشام سبزه. درحالی که قرمزه! حالا لنز از کجا گیر بیارم؟ لطفا بین شوخی هاتون، راهنمایی جدی هم بکنید
.
.
.
.
1_محمد: بسم الله الرحمن الرحیم الله لا اله الا هو الحی القیوم ...
2_حمید: بسم الله ، بسم الله ، بسم الله ...
3_مصطفی: اللهم صل علی محمد و آل محمد
4_ثریا : left
5_مژگان : واااای باباجووووونم به دادم برس
6_کاپیتانوو : یا نورو یا قدوس خدایااا توبه توبههههه
7_امیر :مامان کمککککک
8_حسین : خدایا غلط کردم...
9_مدیر پیج : EXIT GROUP
پیج مشکلات جنی ?
سلام من یه جن هستم 20 سالمه
و یه مدتیه عاشق یه انسان شدم
خیلی فکر کردم چطور باهاش ارتباط برقرار کنم. آخه اون منو نمیبینه و فقط من اونو میبینم. آخر سر تصمیم گرفتم یک اکانت لاین درست کنم و خودمو یه انسان جا بزنم تا یکمی باهام حرف بزنه و بعد که بهم عادت کرد هویت واقعیمو فاش کنم.اما یه مشکلی هست. اونم اینه که اون زیاد دروغ میگه. مثلا میگه من موهام شرابیه در حالیکه شبها که من میرم بالای سرش میبینم که قهوهای تنباکویی.به نظر شما چی کار کنم؟ خواب و خوراک ندارم. حالام گیر داده میخوام ببینمت. تازه فکر میکنه من چشام مشكیه، درحالیکه قرمزه! حالا لنز ازکجا گیر بیارم؟ لطفا بین شوخیهاتون، راهنمایی جدی هم بکنید.
.
.
.
.
محمدرضا:بسم الله الرحمن الرحیم الله ،الله و لا اِلٰاه االَه لاو هوالحی و الفیوم ...
حمید:بسم الله،بسم الله،...
سروش:یا ابرررفرض
ثریا:left
کیوان: left
حسن:left
بهرام: left
سارا :left
بهنام:delete line for ever
بنفشه : جییییییغغغغغغغ؛ نتم ضعیفه نمیتونم لفت بدم تروخدا با من کاری نداشته باش
رضا:بخدا قسم نزدیک من بیای جیغ میزنما:)))))
سایت خیلی دیر بالا میاد حالامن هی بگم شما هی نشنیده بگیرید
دعواکن… ولی با کاغذت
اگرازکسی ناراحتی؛ یک کاغذبردارو یک مداد
هرچه خواستی به او بگویی,روی کاغذبنویس.خواستی هم داد بکشی تنهاسایزکلماتت را بزرگ کن نه صدایت را…
آرام که شدی،برگردوکاغذت رانگاه کن.آنوقت خودت قضاوت کن
حالامیتوانی تمام خشم نوشته هایت رابا پاک کن عزیزت پاک کنی
دلی هم نشکانده ای, وجدانت را نیازرده ای.خرجش همان مدادو پاک کن بود,نه بغض و پشیمانی
"گاهی میتوان از کوره خشم پخته تربیرون آمد"
ذهنت را پاكیزه نگه دار....
مگذار چیزی كه باعث الودگی ذهن می شود ، وارد گردد...
گفتم خدایا عاشقم کن خدا خندیدو گفت :
او که باشد مرا از یاد میبری ...
قسم خوردم که تا ابد در یادم میماني .
خدا او را به من داد و نظاره گر شد ...
دستانش راگرفتم
خدا دلش لرزید ...
بوسیدمش خدا گریست ...
درآغوشش گرفتم
خدا دورشد ...
حالامن نه " خدا " را پیدا می کنم نه " او " را ...
خدا در میان گناهانم گم شده و " او " در آغوش دیگری ...
یاروتاپارسال مارومیدید.میگفت:
کارت اینترنت کجای کامپیوترمیخوره؟!
حالامارودیده میگه فیس بوک هم خزشدرفت!