لذت های کوچک زندگی:
وقتی کسی رو که دوس داری تماشامیکنی و اون حواسش بتو نیست...
وقتی از ترس خواب ماندن و دیر رسیدن از خواب میپری و ناگهان به یاد می اوری امروز تعطیل است!!
در خیابان از جایی میگذری که خاطره ای دور اما شیرین باخود دارد...:)
لذت خوردن یه فنجون چایی داغ وقتی از سرما نوک دماغت یخخخخخ زده
صدای ترد برف زیر پایت
ترکاندن حبابهای نایلونهای حبابدار:)
صدای تنفس منظم و با ارامش کسا نی را که دوست داری .... در خواب...یا
وقتی احسان خواجه امیری میخونه:
برام هیچ حسی شبیه تو نیست...

عاقا كيا مثه من وقتي تو يه سايتي ميرن كنار موسش ي چي هس نيم ساعت موس و اينور اونور ميكنن خر كيف ميشن اونوخ اگه ازاين حبابها هم داشته باشه خوشگل يه ساعت اصن به نوشته هاش كاري ندارم تازه نظرم ميدم
خخخ خودتي!!!!!

گاهی خوابت را میبینم.

بی صدا...

بی تصویر...

مثل ماهی در آبهای تاریک..

که لب میزند و معلوم نیست حبابهای کلمه اند یا بوس هایی از دلتنگی...