.
چشمهایت حرارتِ محض است...
۞ رَبِّنا آتِنا عَذابَ النّار ۞
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حرارت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه افسانه نادر هست که میگه :
"کسایی که موهاشون فرفریه، تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن، معشوقشون موهاشون رو دور انگشت هاش میپچیده و با عشق بهشون خیره میشده." شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده که موج موها به حالت اول برنگشته.
یه افسانه نادر هست که میگه :
"کسایی که موهاشون فرفریه، تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن، معشوقشون موهاشون رو دور انگشت هاش میپچیده و با عشق بهشون خیره میشده." شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده که موج موها به حالت اول برنگشته.
آقای قاضی
همیشه حرارت لازم نیست
گاهی از سردی یک کلام
میتوان آتش گرفت !
.
همیشه یادمان باشد
" آفتاب "
به گیاهی نور و حرارت می دهد که...
سر از خاک بیرون آورده باشد...
همیشه حرارت لازم نیست
گاهی از سردی یک حرف
آدم آتیش میگیره
. .
.....
هوای سردو الکی نذاشتن ک .
کاپشن بپوشی .
باید حرارت نفسات گرمم کنه ...
#ولنتاین مبارک عشقم ...
┄•●❥ .
صدایت گرم است
آنقدر
که زمستانی را میتوان با حرارتش سر کرد!
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد.
حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده،
نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام بعد از سکوتی پُر معنا
اینگونه پاسخ داد :
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد.
باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :
«خدای من، از آنچه برای من خواسته ای صرفنظر نکن تا شکلی را که میخواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن»
جلوی خمیازه کشیدن را نگیرید
خمیازه کشیدن باعث پایین آمدن حرارت مغز میشود. بالا رفتن دمای مغز سبب مرگ سلولهای مغز شده و این سبب آسیب به سایر بخشهای بدن ومرگ زودرس فرد میشود !