سردرد، معده درد و درد دست چپم بخاطر حرفهاییه که ریختم تو خودم، حرفهایی که باید فحش میشدن تو روی یه سری آدم که سرم درد نگیره، تهوعی که باید خالی میشد تو روی یه تعداد که معده درد نشه، قلبی که یه تعداد شکستنش و تهش گفتن تو چقدر کم ظرفیتی.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حرفِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
داستان آرامش داشتن توی زندگی، اینه که سوزنت گیر نکنه روی آدمها، روی حرفها، روی اتفاقها و دنبال تحلیل هرچیزی نباشی و عبور کنی.
بعضی حرفها را باید در تاریکی زد؛
بعضیها را هیچوقت.
بقیهرو آروم میکنی، با حرفهایی که خودت آرزویِ شنیدنشون رو داری.
من میدونستم آدمها دروغگو هستند. من میدونستم آدمها شریف نیستند. من میدونستم آدمها فراموش کننده هستند. من میدونستم آدمها چیزی که میگن نیستن. من میدونستم آدمها میتونند در یک لحظه تمام حرفهایی که زدن رو فراموش کنند. من تمام معایب و باگهای آدمها رو میدونستم و نمیخواستم تو یادآور اینها برای من باشی. کاش تو آدم نبودی. کاش تو هیچوقت نبودی. کاش به تو فکر نکنم. کاش بیشتر اَز این من و خودت رو از خودت نااُمید نکنی. آه اَز جوانی. آه از جوانهای بدون چراغ در سیاهی.
اینکه فلان آدم آسیب دیده است وگرنه تو دلش هیچی نیست و گناه داره دلیل نمیشه پرخاش کنه و به بقیه آسیب بزنه و تحقیرشون کنه، شما با این حرفها به کار اون آدم اعتبار بیشتری میدید و ضعف خودتون رو توجیه میکنید.
نوشته بود:
«حرفها باورپذیر نمیشوند؛
وقتی رفتار، حرفِ دیگری میزند »
یه روز میاد با اون آدمی که از هر دری باهاش صحبت میکردی و حرف کم نمیومد، دیگه حتی نمیتونی یه مکالمهی چند دقیقهای داشته باشی؛ اونجا شروع غریبه شدنه، شروع کمرنگ شدن، شروع غمگین شدن برای حرفهای نگفته، شروع از یاد رفتن.
مگه از اون زمان برامون چیزی موند جز حرفهای بزرگ و تهی که فقط توی هوا معلق شدن؟
حرفهای نگفته و نزده، اشک میشن و جاری میشن. کاش گوش شنوایی واسه اشکهام بودی حالا که نیستی و حضور نداری تا حرفهام رو بشنوی.