بعضی وقتا فکر میکنی داری حس حسادتِ طرفتو انگولک میکنی، ولی درواقع داری خودتو از چشمش میندازی:)
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حسادتِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
...
سال 1388 سازمان سنجش یک داوطلب رامجبور کرد که دوبار کنکور دهد ، معدل دیپلم این داوطلب 11/30 بود یک پسر از منطقهای دورافتاده در کرمانشاه و از یک خانوادۀ ده فرزندی ، پدر کارگر ساختمانی بود و پسر هم بهمن ماه از خدمت سربازی برگشته بود و پنج ماه برای کنکور زمان داشته ، اتفاق عجیبی افتاده بود وسازمان سنجش مشکوک به تقلب این فرد بود .
آزمون دوم بدون سر و صدای رسانه ای درشرایط ویژهای برگزار شد و او این بار برخلاف کنکور اول که دو درس را 100% نزدهبود تمام درسها را 100% زد .
نام این پسر رستگار رحمانیتنها بود
رتبۀ یک کشور در رشتۀ تجربی ، رتبۀ یک کشور در کنکور زبان و رتبۀ 44 کشور در کنکور هنر ، وقتی از او
دربارۀ این جهش وموفقیتش پرسیدند گفت :
برای تغییر زندگی چارۀ دیگر نداشتم
پ.ن:خیلیها دوست دارند به قطاری که در حال حرکت است، سنگ بزنند و کسی دوست ندارد به قطار ایستاده در ایستگاه سنگ بزند. اگر ایمان دارید راهی که میروید درست است باید بدون فکر به حرف و گاهی حسادتهای اطرافیان در آن مسیر حرکت کنید؛ این سنگها همیشه هست.
...
من حسودم...
مادخترها..همه حســـودیم!!
اما...حسادت انواع دارد..
ازحسادتِ سایز دور کمر تا حسادت به اندازه ی پشت پلکها
اما عمیـــق ترین ...بُرنـــده ترین و عــذاب آور ترین حسادتمان..
وقتی است که دل مــی بنــدیم ...
دل به یک مـــرد ...
دیگه تـــاب نداریم صدایی جـــز ما ... نگاهی جــز ما ...دستانی جـــز ما ...
اصلاً هر چیزی جــز ما.. از هـــزار فرســَــخــیــَـش رد شـود....
و حتی یـــــــک لحظه از او خوشــَــش بیــــایـــد!!!
که ای کـاش کــــور شود... کَـــــر شود... بشکند و یا اصلا بمیــــــرد...
رقیـــبــی که "شـــایـــد" در آینده بوجود بیـــایـــد
چهقدر خوب بود
تو، گُلِ من بودی
هر روز به تو آب میدادم !
علف چِرک هایِ تو را می شستموُ
به بویِ تنت ،
مغرور میشدم
شبها کنارِ لبت
رویا بُو میکردموُ
روزها، حسادتِ دنیا را
چهقدر خوب بود
تو، گُلِ من بودی
برایِ تو یک گلدانِ کوچک زیبا میساختم
با یک باغچه
وَ حوضی پُر از انار
خوابت را
کنارِ پنجره آفتاب میدادموُ
برایِ صبحانهات
هوایِ تازه شمال میخریدم
چهقدر خوب بود !
تو ، گُلِ من بودی