.
حضار سحرخیز و شاغل
با یه عکس اعلام حضور کنید /
#کامنت_کنید
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حضار
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
حمایت..#دانیال_مقدم بازیگر و خواننده که پیشتر کارهایی مثل #رئیس و #حوری را خوانده بود و برای آن بازداشت شده بود ، مجدد به دادسرا احضار شده است …
.روانشناسان رسالتی بزرگ بر دوش دارند؛ چونان که تزکیه ، ترمیم و بازآفرینی روانی سالم و الستی را اول در جهان خویش هویدا میکنند و بعد این تزکیه ی زندگی را به دستاندازهای روح و روان بشریت میکشانند؛ همچون پر سیمرغی که برای احضار عشق بر ذرات هوا میکشد خویش را، تا آغوشی امن برای آلام و تزکیه ی دیگران باشد تا وحدت روانها و ارواح را از کثرت و دورافتادگی مصون بدارند .
و مطابق با این بیت بی نظیر پروین اعتصامی "خرم آن کس که در این محنت گاه/خاطری را سبب تسکین است" آرامش روح وروان هم نوعان خود را به ارمغان بیاورد.
.نهم اردیبهشت،روز بزرگداشت روانشناس و مشاور گرامی باد.
✿ کپشن خاص ✿
سخنران : «ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪن؟»
حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩن : «ﻧﻪ!»
سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ!»
سخنران: «ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ. ﺳﭙﺲ یکی از حاضرین ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ دیگه کیه؟ چرا ﻣﺎ ﺗﺎ ﺍلاﻥ اسمشو ﻧﺸﻨﯿﺪیم؟!»
سخنران ﮔﻔﺖ: «ﺣﻖ ﺩﺍرین ﺍﺳﻤﺶ ﺭو ﻧﺸﻨﯿﺪه باشین، ﭼﻮﻥ ﺍﻭن ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ!»
آورده اند که در عهد پیامبر، صلی الله علیه و آله،
شخصی بیامد و سلام کرد و
گفت: یا رسول الله!
در فلان خانه مردی و زنی به فساد مشغول اند. فرمود ایشان را طلب باید داشت و تفحص کردن.
چند کس از صحابه در احضار ایشان دستوری خواستند.
هیچ یک را اجازت نداد.
امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، درآمد.
رسول الله فرمود:
یا علی! تو برو و ببین تا این حال راست است یا نه؟
امیرالمؤمنین علی، علیه السلام که شخصی عالم به احکام الهی و کیفری اسلام بود بیامد.
چون به در خانه رسید چشم بر هم نهاد و در اندرون رفت و دست بر دیوار کشید تا گِرد خانه بگردید و حضور خود را آشکار کرد و بلند صدا زد
«خبر رسیده است در اینجا کسانی معصیت خدا میکنند...
بیرون آمد.
چون پیش پیامبر رسید گفت: یارسول الله!
گِرد آن خانه برآمدم، هیچ کس را در آنجا ندیدم...
پیامبر، صلی الله علیه و آله، به نور نبوت بیافت.
فرمود : یا علی انت فتی هذه الامة
تو جوانمردترین این امتی ...
در عصر سلیمان نبی، پرندهاى براى نوشیدن آب به سمت بركهاى پرواز كرد.
اما چند كودك را بر سر بركه دید، پس آنقدر انتظار كشید تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همین كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اینبار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید كه براى نوشیدن آب به آن بركه مراجعه نمود.
پرنده با خود اندیشید كه این مردى باوقار و نیكوست و از سوى او آزارى به من متصور نیست. پس نزدیك شد، ولی آن مرد سنگى به سویش پرتاب كرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد.
پرنده شكایت نزد سلیمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد. محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت:
"چشم این مرد هیچ آزارى به من نرساند، بلكه ریش او بود كه مرا فریب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ایمنم پس به عدالت نزدیكتراست اگر محاسنش را بتراشید
تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند"
“ علامه دهخدا “
کانال فانوس
@FaaaNoooS
روز خواستگاری....
خب آقا داماد چیا دارن>>>؟؟
هیچی ندارن
اینجوری که نمیشه!!!
ولی دخترتونو خیلی دوسن دارن
از کجا معلومه؟
پسرم, پاشو خودتو از تراس پرت کن پایین آقا ببینن
پســـــــــــــر:بوووووووف
حضار:مبارکه :|
پیری برای جمعی سخن می راند لطیفه ای برای حضار تعریف کرد و همه دیوانه وار خندیدند . بعد از لحظه ای دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمی ار حضار خندیدند . او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید . او لبخندی زد و گفت:وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید پس چرا بار ها و بارها به افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟
گذشته را فراموش کنید وبه جلو نگاه کنید.
یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه یه امتحان خوف نیم ساعت تاخیر داشته باشم و با اعتماد به نفس وارد سالن امتحانات بشم و با چهره مضطرب دانشجویان و نگاه عاقل اندر سفیه مراقب مواجه ! بعد برم روی صندلی خودم که روبه روی مسئول امتحاناته بشینم و در خودکارمو با دندونم باز کنم و شروع کنم به نوشتن و در حالیکه مسئول امتحانات فشارش افتاده و کف و خون قاطی کرده و هنوز نیم ساعت به آخر امتحان مونده از جام بلند شم و برگمو تحویل بدم و به محض اینکه به در خروجی رسیدم سرمو به اندازه 37درجه بچرخونم و با حضار در جلسه خداحافظی کنم و بعدش دوربین از نمای پشت بوم دانشگاه منو نشون بده که دارم توی حیاط قدم میزنم و لابه لای جیک جیک گنجشکا و تلالو نور خورشید و هیاهوی شهر به سمت درب خروجی دانشگاه میرم و در نهایت در انتهای پرسپکتیو خیابون محو میشم …
غلط نامه کد خدا :
مدرسه : یه جاییکه پدر پول پرداخت می کند و پسر بازی می کند.
بیمه ء عمر : یک قراردادی که شما رو در طول زندگی نیازمند می کند ودر موقع مردن ثروتمند.
پرستار : شخصی که از خواب بیدار می شود و به شما قرص خواب آور می دهد.
ازدواج : یک توافقنامه ای که در آن مرد درجه لیسانسش را از دست میدهد (معنی لیسانس و تجرد در انگلیسی به یک معنیه و اشاره به اون دارد) و خانم درجهء استادی را کسب می کند.
طلاق : وخامت آیندهء ازدواج
اشک : یک نیروی هیدرولیک که در آن قدرت ارادهء جنس مذکر بوسیلهءقدرت آب جنس مونث شکست می خورد.
سخنرانی : یک هنر انتقال اطلاعات از نتهای سخنران به نتهای دانشجویان بدون اینکه به ذهنهای هر کدام خطور کنه.
کنفرانس : یک اغتشاشی که یک شخص توسط تعدادی حضار ضرب و شتم میشه.
مصالحه : هنر تقسیم یک کیک به روشی که هر کسی فکر کنه بزرگترین تکه رو دریافت کرده است.
دیکشنری : جاییکه نتیجه قبل از کار می آید.
اتاق کنفرانس : جائیکه همه صحبت می کنند و هیچ کسی گوش نمی دهد و بعدا هر شخصی عدم موافقت اعلام می کند.
پدر : یک بانکر که ذاتا تامین شده است .
جنایتکار : شخصی که استراحت مفهومی ندارد مگر اینکه دچار سرفه شود.
رئیس : شخصی که اول است وقتی تو تاخیر داری و تاخیر دارد وقتی که تو اول هستی .
دکتر : شخصی که مریضت رو با قرص و خودت رو با صورتحساب می کشد.
ادبیات روم باستان : کتابی که مردم پرستش می کنند ولی نمی خوانند.
خنده : منحنی که بسیاری از مسائل را بی پرده مشخص می کند.
اداره : یه جای برای استراحت بعد از یک کار فعال خانگی.
خمیازه : تنها زمانیکه بعضی آقایون می تونند دهانشون رو باز کنند.
و غیره : یه علامتی برای متقاعد کردن دیگران که شما واقعا بیش از اونیکه انجام دادین می دونین .
تجربه : نامی که مردم بر روی خطا هایشان میزارند