سلام دوستان
اینجا کسی هست توی دفتر بیمه
مخصوصا بیمه آسیا کار کنه؟
برای بیمه خودرو ی سوال دارم از حضورش
.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حضورش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آخرش یک نفر از راه میرسد، که بودنش جبران تمام نبودنهاست، جبران تمام بیانصافیها و شکستنها. یکی که با حضورش، دنیای تو را متحول کند. جوری تو را ببیند، که هیچکس ندیده. جوری تو را بشنود، که هیچکس نشنیده. جوری روح خستهی تو را غرق عشق و محبت کند...
🩷.
میگن:
دستای آدم امن مثل پناهگاهه!
پناهگاهی که هر زمان از همه جا و از همه چیز خسته و دل زده بودی، میتونی تو آغوش این آدما، تو دستاشون آروم بگیری.
انگار که آغوششون گوشه ای از بهشته!
حضورشون پر از آرامشه!
آرامشی که وقتی کنارشون هستی انگار که ساعتها از کار افتادن و متوجه گذر زمان نمیشی!
میتونی کنارشون بخندی ، غر بزنی ، گریه کنی ،
و خودت باشی بدون ترس از قضاوت شدن...
آدم امن زندگی آدم ها باشیم
این بهترین و واجب ترین صفت
یک انسان میتونه باشه...
از خدا بخواه آدمهای خوشذات را مقابل راهت بگذارد و تو را با آدمهای خوشقلب هممسیر کند که هیچچیز از این مهمتر نیست که با انسانهای درست و حسابی معاشرت کنی.
تو هرچقدر هم که اراده و تلاشت کافی باشد، همینکه با آدمهای اشتباه روبرو شوی؛ زمین میخوری! اما آدمِ درست تو را حتی اگر زمین خوردهباشی بلند میکند و انرژی ناب حضورش تو را تا جایگاههای بلندتر و مقصدهای امنتر میرساند.
خدا کند در هر موقعیت و اتفاقی، با آدمهای خوشذات روبرو باشی و هرگز گذارت به آدمهای اشتباه نیفتد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
اعتبارِ آدما به حضورشون نیست
به دلهره ایه که در نبودنشون احساس میشه!
بعضی از نبودن ها رو هیچ بودنی پر نمیکنه
حضورش اونقدر تو زندگیم قشنگه که سعدی میگه:
«او مَرهَم است اگر دگران نیش میزنند..»
🫶🏻.️
حضورش اونقدر تو زندگیم قشنگه که سعدی میگه؛
او مرهم است اگر دگران نیش میزنند.
. .
این نوشتهٔ نرگس صرافیان طوفان واقعاً خوندنیه؛ نوشته:
«من از کنار ساحل چند صدف با خودم آوردم و نمیدانستم که سرپناه خرچنگهاست!
او مرا تنها گذاشت و نمیدانست که حضورش بزرگترین دلخوشی و پناهگاه روزهای سخت من است!
من به دوستم گفتم فعلا فرصت شنیدن حرفهایش را ندارم، در حالی که او همان لحظه لبهی پرتگاه امیدواری جهانش ایستادهبود و عمیقا نیاز داشت با کسی حرف بزند.
ما آدمها، همیشه نا آگاهانه جدیترین آسیبها را به هم میزنیم، بیآنکه حتی متوجه باشیم...
وقتهایی که قلبت از حرف یا رفتار کسی شکست؛ حکایت خرچنگها را به یاد بیاور و در نظر داشتهباش که شاید طرف مقابلت حتی خبر نداشته که تو در مقابل فلان حرف یا رفتار او تا چه اندازه آسیبپذیر و شکننده بودهای
وقتی یک رابطهای تموم میشه، میری از عقب، بالا، از جهات مختلف بهش نگاه میکنی که ببینی چی از دست دادی. ولی خدایا، اون لحظه چهقد دردناکه که میبینی اون آدم هرگز در زندگیت حضور فعال نداشته.
همهش یک توهم بوده. یک توهم از حضورش.
بعد میبینی نه، تو چیزی از دست ندادی.
هیچ خلأیی تو زندگیت به واسطهی نبودنش به وجود نیومده
و من اینو دارم این روزا تجربه میکنم. کاش لاقل چیزی برام در انتهاش وجود داشت.
کاش میتونستم بگم خللی تو زندگیم به واسطهی نبودن اون آدم به وجود اومده.
ولی انگار که هیچی به هیچی.
حضور یکطرفه بوده.
حضور همیشه از جنبهی تو بوده فقط.
تو از خیال آدمهایی که دوستت دارند فراموش نخواهی شد، حتی اگر سالها دیداری نباشد...
و از یاد کسانی که هر روز خودت را به آنها یادآوری میکنی خواهی رفت، آنهایی که دوستت ندارند و دلیل حضورشان، ماندن و بودن توست...
آنهایی که باید خودت را به یادشان بیاوری، زمان کمی نباشی به فراموشی میسپارنت...
برای آنکه از تو یادی باشد، نیاز به حضورت نیست کافیست که دوستت داشته باشند.
#فرزانه_صدهزاری