ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ عجیبیست ...
ﻣﻴﺪﻭﺩ ،
ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻳﺎ کهنه ﻣﻴﻜﻨﺪ
ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ
ﻳﺎ
ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎن مشخص ﻣﻴﺸﻮﺩ !
ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ
ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ
و کدامشان رفتنی !
ﻣﻦ میخواهمﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ
ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ واقعی ،
ﺁﺩﻡ ﻫﺎیی
ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ نه زمین ...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حقيقت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
الهی
ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ
ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍریم
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ به ﺯﻳﺒﺎیی ﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩی
ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ کن
بستن چشم هايت چيزي را تغيير نمي دهد. هيچ چيز فقط به خاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق مي افتد نمي بيني٬ ناپديد نمي شود. در حقيقت بار ديگري كه چشم هايت را باز كني اوضاع حتي خيلي بدتر خواهد بود. دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم اين چنين است. چشم هايت را كاملا باز نگه دار. فقط يك ترسو چشم هايش را مي بندد. بستن چشم هايت و گرفتن گوش هايت زمان را متوقف نمي كند.
هاروكي موراكامي
هيچ كس به اندازه ى كسى كه حقيقت را ميگويد ،
مورد تنفر واقع نميشود
گاهی خدا آنقدر زود
به خواسته هامون جواب میده
ڪه باورمون نمیشه از طرف خدا بوده
اینجاست ڪه می گیم عجب شانسی آوردم!
در حقيقت چيزي به نام شانس وجود نداره.
شانس نام ديگه ى خداست زماني كه مي خواد امضايش زير داده هايش نباشد...
میتواند عقيدهی من باشد،
اما "حقيقت"
نمیتواند حقيقت من باشد!
حقيقت
متعلق به هيچ کس نيست
برای همين است که هميشه بر سر
عقيده میجنگند
نه بر سر حقيقت!
پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ :
ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ
ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ ،
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍریم...
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭم
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ به ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻱ
ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ كن...
آمین
مردي با اسب و سگش درجادهاي راه ميرفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقهاي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدتها طول ميكشد تا مردهها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز ميشد و در وسط آن چشمهاي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازهبان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنهايم."
دروازه بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "ميتوانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان ميخواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعهاي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازهاي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز ميشد. مردي در زير سايه درختها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنهايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگها چشمهاي است. هرقدر كه ميخواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگيشان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، ميتوانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط ميخواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي ميشود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما ميكنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا ميمانند...
اگر دعا كردم اجابت كردي
و اگر از تو خواستم عطايم كردي
اگر فرمانبرداري كردم قدر داني نمودي
و اگر شكرت كردم افزودي
همه اينها را
اي مهربان ترین مهربانان
و اي معبود من
شكرگزار كدام يك از از نعمت هايت باشم
كه نه شمار آن را توانم و نه زبان بيان آن را
اي معبود، من را به سبب گناهانم
رسوا مكن
و نعمتت را از من سلب مكن
خدا من را به چه كسي وا مي گذاري؟
به خويشاوندي كه قطع نظر از من كند
يا بيگانه اي كه با من ترشرويي كند
يا كساني كه خوارم شمردند
نه تو پروردگار و صاحب اختيار مني
به تو شكايت مي برم از غربت غريبانه خود
پس به حقيقت نتوانم بشمارم نعمت ها
و منت ها و بخشش هاي گرامي ات را
اي تويي كه عطايم نمودي، بي نيازم كردي
ياورم شدي
عزيز داشتي، عافيتم دادي، پابرجايم كردي
و اما اينك منم معترف به گناهان خود .
آري من هستم كه بد كردم خطا و ناداني نمودم.
منم كه فراموشكارم و خلف وعده مي كنم
پیمان می شکنم الهی........
تو اجابت كني بيچارگان را
و شفادهي بيماران را
ترحم کنی خردسالان را
و یاوری کنی سالخوردگان را...
موفقيت هرگز گام بزرگى در آينده نيست بلكه گام هاى كوچك درست همين حالاست...
و اين حقيقت را هميشه بخاطر داشته باش كه آنچه تو نتيجه ى موفقيت ميدانى مهمتر از نظر ديگران است!