✿ کپشن خاص ✿
«رفیق» موجود خوبیست، آدم را دلگرم میکند به زیستن. میتوان با او از دلخوریها حرف زد و آرام شد، میتوان عصرهای دلگیر پاییز با او قهوه نوشید و از خاطرات خوب حرف زد و رویاهای قشنگ بافت. میتوان با او سفرهای زیادی رفت و دلخوشیهای زیادی ساخت.
«رفیق» موجود عزیزیست. کسیست که میتوان در دل شرایط سخت به او امید داشت و از عجیبترین تصورات و پلیدترین احساساتِ موجود، با او حرف زد. میتوان کنار او حقیقیترین نسخه از خود بود و دیوانگی کرد و همچنان دوست داشتهشد.
هر آدمی در طول حیاتش نیاز دارد به یک رفیق ، برای تمام شرایط، برای تمام عمر. هر آدمی نیاز دارد با یکی که دلسوز است و خیرخواه است و از تماشای شادی و موفقیت او ذوق میکند؛ رفیق باشد و هرجای زندگی که دلش گرفت، کنارش بنشیند و با او از هر دری حرف بزند. که بیبرنامه با هم بزنند به دل کوچه و خیابان و دیوانگی کنند و لذت ببرند از اینکه هستند، از اینکه کنار هم هستند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی حیاتش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گرفتاری اونجاس که قیافه و هیکلش همونیه که دنبالش بودی ولی اخلاق و روحیاتش کاملا باهات فرق داره
✿ کپشن خاص ✿
«رفیق» موجود خوبیست، آدم را دلگرم میکند به زیستن. میتوان با او از دلخوریها حرف زد و آرام شد، میتوان عصرهای دلگیر پاییز با او قهوه نوشید و از خاطرات خوب حرف زد و رویاهای قشنگ بافت. میتوان با او سفرهای زیادی رفت و دلخوشیهای زیادی ساخت.
«رفیق» موجود عزیزیست. کسیست که میتوان در دل شرایط سخت به او امید داشت و از عجیبترین تصورات و پلیدترین احساساتِ موجود، با او حرف زد. میتوان کنار او حقیقیترین نسخه از خود بود و دیوانگی کرد و همچنان دوست داشتهشد.
هر آدمی در طول حیاتش نیاز دارد به یک رفیق ، برای تمام شرایط، برای تمام عمر. هر آدمی نیاز دارد با یکی که دلسوز است و خیرخواه است و از تماشای شادی و موفقیت او ذوق میکند؛ رفیق باشد و هرجای زندگی که دلش گرفت، کنارش بنشیند و با او از هر دری حرف بزند. که بیبرنامه با هم بزنند به دل کوچه و خیابان و دیوانگی کنند و لذت ببرند از اینکه هستند، از اینکه کنار هم هستند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
اتاقمو یک موجود زنده تصور میکنم که با بلعیدن جورابام به حیاتش ادامه میده
روزی شیخی مردم را بدور خود جمع کرده بود و از خدا برایشان سخن میگفت .
برایشان از شریعت و
طریقت و
معرفت و
حقیقت سخن میگفت.
برای مردم از وحدت و کثرت میگفت .
از درک معانی صحبت میکرد.
به ایشان در مورد اینکه حضرت حق از آنان چه ها خواهد پرسید سخن میگفت...
او مردم را آماده میکرد برای پاسخ به سوالهایی که حضرت حق از آنها در مورد حیاتشان
در مورد دوستیهایشان
در مورد عبادت هایشان...
نماز و روزه هایشان ...
و غیره خواهد پرسید .
درویشی که از آنجا میگذشت رو به جماعت کرد و گفت:
حضرت حق حوصله پرسیدن این همه سوال را ندارد
فقط یک سوال می پرسد و آن این است:
من با تو بودم تو با که بودی..؟
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دَلوِِ کرد آن پسندیده کیش
چو خیل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت
میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را کمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور
گناهان از او عفو کرد
الا گر جفا کردی اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
که حق با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
کرم کن چنان کت برآید زدست
جهانبان در خیر بر کس نبست...
من نمیدونم این ریاضی با این تمدن و تاریخ حیاتش، هنوز اونقد بزرگ نشده که مسعله هاش رو خودش حل کنه؟؟؟ نمیدونم چرا کسی رسیدگی نمیکنه!، والا :||||