سهم من از تمام دنیا یه خونه قدیمی تو شیراز که حیاطش یه حوض بزرگ داره و دیوارای حیاطو درخت یاس پوشونده و یه تخت چوبی با فرش قرمزی که روش پهن شده و گلدون های سفالی که هرجایی از خونه و به چشم می‌خوره.
همین‌قدر ساده و دل‌نواز.

•
دلم می‌خواست یه حیاط سر سبز داشتیم
یه تاب تو کنج حیاط و هوا ابری بود
با یه لیوان چایی تو تاب می‌نشستم و کتاب می‌خوندم 🤍.

♡

•
حذف حیاط
بدترین انتخاب ما بود برای ادامه‌ی حیات ..

♡

من بی تو ناقصم،
مثل بهار بدون شکوفه‌های گیلاس،
مثل آسمون بدون بارون،
مثل حوض کوچیک وسط حیاط بدون ماهی،
مثل یک بیت شعر بدون عشق و غم.
من کنار تو قشنگ و کاملم، بدون تو من نصفه و نیمه‌ام.

جسد یک خانم در حیاط یک ساختمان چند طبقه پیدا می شود. به نظر می رسد که او خودش را از یکی از طبقات به پایین پرت نموده است. زمانی که پلیس از راه می رسد به طبقه اول می رود و در پنجره را باز می نماید و یک سکه به بیرون پرت می نماید. سپس او همین کار را در طبقات دیگر تکرار می نماید و در نهایت نتیجه می گیرد که این خودکشی نبوده بلکه یک قتل اتفاق افتاده است. چرا؟

جواب معما

عصر ڪه می‌شود
حیاط دلم پر میشود از عطرِ
حضورِ عاشقانه ات...
عصرها فقط
زمانِ فڪر ڪردن به توست
نه چیز دیگری....
عشق تو مجنون ڪرده
این شاعره ے عاشقت را.......

•
کاش میشد زمانو برگردوند به عقب برد به اون دورانی که هنوز خونه‌ها وسطِ حیاطشون حوضِ آبی رنگ داشتن برد به اون وقتایی که همه چیز زندگی ساده‌ تر بود آدماش بی شیله پیله‌تر بودن دلخوشیا بیشتر بود..

- ترانه فرهمند

「♡」

•
‏دلم از اون خونه های قدیمی حیاط داری که توش باغچه و حوض داشت میخواد ..

♡

•
کاش میشد زمانو برگردوند به عقب برد به اون دورانی که هنوز خونه‌ها وسطِ حیاطشون حوضِ آبی رنگ داشتن برد به اون وقتایی که همه چیز زندگی ساده‌ تر بود آدماش بی شیله پیله‌تر بودن دلخوشیا بیشتر بود..

- ترانه فرهمند

「♡」

•
میگفت : «وقتی می‌بینمِش یه چیزی تو دلم هُری پایین میریزه مثل ریختن برفایِ جمع شده روی شاخه‌های بید مجنون پیرِ تو حیاط»

「♡」