با کتاب می شه کوبید تو سر این و اون. با کتاب می شه آتیش خاموش کرد. با کتاب می شه مگس و رو هوا له کرد. با کتاب میشه مخ زد. با کتاب میشه قد چهار پایه رو بلند تر کرد و به بالای کابینت رسید. با کتاب میشه رفت جلسه و پز داد. با کتاب می شه جوجه رو بهتر کباب کرد. با کتاب میشه کمرو خاروند. با کتاب میشه از شر خریدن کادوی گرون خلاص شد. اما با این به قولی آچار فرانسه یه کار دیگه هم می شه کرد:
پرواز .....
#رسول_ادهمی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خاروند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
فکت :
همه پسر ها بعد از خاروندن دم و دستگاشون دستشون رو بو میکنن :)))))
اسکارِ مکملِ بهترین لحظه خوب بعد از خاروندن جای کش جوراب, میرسه به اون ترکیب ذوق و استرسی که برای بار اول میخوای ببینیش ^^
یه بارم گردنم کبود شده بود بابام گفت گردنت چی شده. گفتم پشه نیش زده خاروندم کبود شده. گفت به پشه بگو دفعه دیگه آروم باشه پدسگ.
با کتاب می شه کوبید تو سر این و اون. با کتاب می شه آتیش خاموش کرد. با کتاب می شه مگس و رو هوا له کرد. با کتاب میشه مخ زد. با کتاب میشه قد چهار پایه رو بلند تر کرد و به بالای کابینت رسید. با کتاب میشه رفت جلسه و پز داد. با کتاب می شه جوجه رو بهتر کباب کرد. با کتاب میشه کمرو خاروند. با کتاب میشه از شر خریدن کادوی گرون خلاص شد. اما با این به قولی آچار فرانسه یه کار دیگه هم می شه کرد:
پرواز .....
#رسول_ادهمی
لذتهای زندگی:
هوای توی گل فروشی؛
خاروندن ردکش جوراب؛
خنکی اون طرف بالش؛
اسم عطر تو بپرسن؛
لیسیدن انگشتهای پفکی؛
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره؛
بوی تن نوزاد؛
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت؛
مغز کاهو؛
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه؛
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی؛
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره؛
وقتي خندت مي گيره و خندتو نگه مي داري؛
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشي با پاي برهنه روي شن هاي خيس ساحل قدم مي زني
بوي چمن خيس...
زندگی رو ساده بگیرین و از اين همه لذت هاي كوچك زندگي خوشبختي رو احساس كنيد..,, واسه هرکی میتونی بفرست تا از زندگیش و زیبایی هاش لذت ببر
خوشبختی یعنی :
هوای توی گل فروشی؛
خاروندن ردکش جوراب؛
دیرمیرسی سرکار و رییس هنوز نیومده؛
خنکی اون طرف بالش؛
اسم عطر تو بپرسن؛
لیسیدن انگشتهای پفکی؛
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره؛
بوی تن نوزاد؛
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت؛
مغز کاهو؛
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه؛
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی؛
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره؛
انقد بخندی تا دلت درد بگیره؛
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشی
زندگی رو ساده بگیری...
اعتراف میکنم بیشترشون برام اتفاق افتاده ...
ولی تا حالا بهش فکر نکرده بودم ...
خدایا ... ما چقدر ناشکریم ...
یکی از تفریحات دهه شصتیا و هفتادیا این بود که
به یکی میگفتن پیشونیتو پاک کن و در همین حین چونشونو میخاروندن،
بعد اون یارو گیج میشد چونشو پاک میکرد !
هنوزم با خاروندن رد کش جوراب روی پامون میتونیم یه حالی ببریم....
خدا رو شکر که نتونستن این لذتو ازمون بگیرن...
رفته بودیم خونه ى دوستمون
یعنی باید بین لباسا میگشتى تا مبلُ پیدا میکردی
مثل کریس انجل وسط اتاق سرشُ میخاروند
یهو دست مى کرد زیر پتو قندون درمیاورد