دلم می‌خواست
خانه‌ات بودم،
که از خستگی‌هایت به من برگردی.

#حمید_سلیمی

" أنا کلُّ الإغتراب وأنتِ کلُّ البیوتِ والأمَان "

من تمامِ غربت‌ها بودم
و تو همه‌ی خانه‌ها و پناه‌ها .️

♡

تو نور بودی
این را از روشنیِ خانه‌ فهمیدم ..

♡

دلم می‌خواست خانه‌ات باشم
که از خستگی‌هایت به من برگردی .🤍

- حمید سلیمی

♡

«وقتی که همه مرا به کوبیدن درهایی که می‌بستم می‌شناختند،
من برای آرام بسته شدن در خانه‌ی تو
دستم را لای در گذاشتم.

•
انگشت به انگشت
و رگ به رگ
دستانت را سپاسگزارم
که در روزگارِ آوارگی
خانه‌ی من بودند 🤍

- سعاد الصباح

♡

اندک زمانی بگذارید و میهمان خانه‌ای امن شوید که میزبانش، برای شما احترام زیادی قائل است.

از این دنیای پرهیاهو و رنگارنگ ‌و فریبنده، یک خدا، یک باور عمیق، یک عزم راسخ، یک آرمان ارزشمند، یک خانهٔ آرام، یک عشق حقیقی و یک چای گرم، ما را بس بود.

روزی به خانه‌ام آمدی واز آن کلبه‌ی تاریک با سقفی شکسته حالا جنگلی سبز پر از پروانه‌های رنگی ساخته‌ای.

•
بوی عطر یاس که می‌پیچد
خاطرات در کنج آن خانه‌ی کاه گلی به سرم می‌پیچد
بوی عطر چای و هل نسیمِ خرداد🪻.

♡