دیدی دوتا لیوان،
یه برخورد کوچیک باهم میکنن
یهو یکیش خورد‌خاکشیر میشه؟
اون قبلا ضربه خورده،
هی تو خودش نگه داشته،
نگه داشته ...

فهمیدی چیشد؟

بودنت دلچسبه
مثل خوردن خاکشیر تو گرمای تابستون
مثل خوردن آش رشته تو سرمای زمستون
مثل ذوق کودکانه ی خوردنه بستنی قیفی
یا شیطنت کودکانه
و پریدن تو چاله چوله های پر از آب

هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی
دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی

هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی

من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی

مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی

عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی

یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا... تر میشوی

حامد عسکری

ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﭘﺮﻭﺍﺯ . . .
ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ۱۲ ﺍﻡ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﻫﻮﺍ . . .
ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺧﻮﺭﺩﻭ ﺧﺎﮐﺸﯿﺮ ﺷﺪ !
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﯾﻪ !
ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ که . . . !

پسر خاله ام مدارکشو داده واسه ترجمه که بره خارج
بعد اومده خونه ما میگم چایى میخورى یا شربت؟؟؟
میگه قهوه ترک اگه دارى بیار ، تلخ لدفن !!!! :|
حالا تا هفته پیش خاکشیرو با آفتابه سر میکشیدا !!!

پسر خاله ام مدارکشو داده واسه ترجمه که بره واسه خارج
بعد اومده خونه ما میگم چایى میخورى یا شربت؟؟؟
میگه...
قهوه اسپرسو اگه دارى بیار!!!!
تا هفته پیش خاکشیرو با کاسه سر میکشید :|

اصن ی وضییییی!!!