سر پیچ از هم جدا شدند. یکی زندانی بود، دیگری زندانبان.
زندانی دوره محکومیتش را گذرانده بود و زندانبان دوره خدمتش را.
چمدان هایشان پر از گذشته بود، حوله کهنه، ریش تراش زنگ زده و آینه ی جیبی و... آن ها سرنوشت مشترک داشتند.
هر دو خاطرات خود را پشت میله ها گذاشته بودند و وقتی سر پیچ از هم جدا شدند، برف بر هر دوی آن ها یکسان می بارید...
(رسول یونان)
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خدمتش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
#سربازی
غضنفر سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!
آقا پسرخالم دفترچه خدمتشو پر کرد بعد یه هفته جوابش اومد
افتاد 08 نیویورک
.
.
.
.
مگه میشه؟! مگه داریم؟!
عجب توافقیه :)