همراه مجانین و همآواز لیالی
دیروز از آن کوچه گذشتم به چه حالی
کبک دری و هوبره سرمشق گرفتند
در شکل خرامیدن از آن چشم مثالی
از رنگ و لعاب تن تو ، بیدگلی ها
این نقش نگارند به اسلیمی قالی
هر سال مرا با تو به یک لحظه گذشته ست
هر لحظه گذشته ست مرا بی تو به سالی
کاشا دلم اندازه ی دریای تو جا داشت
جا دارد اگر بشکند این ظرف سفالی
بر مشعل بی روغن ما چشم تو روشن
در محفل بی رونق ما جای تو خالی ...
{ علیرضا بدیع }
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خرامیدن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)