دیشب کلی براش نوشتم و گفتم من مینویسم ولی تو اگر حوصله نداری، نخون. از خستگیم گفتم، از افکارم که منسجم نیست، از شرایط جدید و اینکه تابحال انقدر نزدیک با مرگ ،صورت به صورت نبودم. صبح پاشدم دیدم نوشته که همهش رو خونده. چندین بار. و اینکه چقدر ریزبین و دقیق و عجیبم. کلی وقت برام گذاشت، تک به تک پرسید، تک به تک نظر داد. این آدمها توی زندگیم عین گنج میمونن.گوشی رو که گذاشتم زمین، خیلی سرحال بودم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خستگیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
تو مثه چایی تلخی ولی خستگیمو از تنم بیرون میکنی .️.
♡
تنها چیزی که
خستگیمو درمیکنه اینه که یهو بیام بغلت کنم
سرم بزارم رو شونت و
یه نفس عمیق از عطر تنت بکشم
✿ کپشن خاص ✿
- دلم می خواد یه روز بشه خسته از سرِ کار بیام حوصله ی هیچ کاری جز یه دوش گرفتن و بعدم لم دادن رو مبل نداشته باشم..
تو بیای خسته نباشید بلند بهم بگی
بگم خسته ام خسته..
سرتو کج کنی نگام کنی بگی چایی یا قهوه آقا ؟
با همه یِ خستگیم بخندم اداتو در بیارم سرمو کج کنم بگم چای دارچین چای عشق لطفا..
روتو برگردونی که بری سمتِ آشپزخونه دستتو بگیرم نگات کنم از همون نگاهایِ مردونه ، مردونه ها مردونه..
از همونا که دنیا دنیا اطمینان توشه بگم می دونی چی شد؟
با دل شوره بگی چی شد ؟!
دستاتو تویِ دستام بگیرمو بگم آخیش خستگیم در رفـــــت..
#عادل_دانتیسم
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد
فقط مرا در آغوش بگیرد و بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود . . . !
من از تو یاد گرفتم تمام زندگیمو
حالا با کی بگم این قصه وابستگیمو؟
رو دوش کی بزارم یه دنیا خستگیمو؟
*مرتضی پاشایی*
گاهی اونقدر خسته میشویم که خستگیمون در نمیشه ، “ درد ” میشه !
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد...،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید. . .
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد. . .
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را. . .
روزی که دروغ میگوید. . .
روزی که دیگر دوستم ندارد. . . ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد. . .
و روزی که عاشق دیگری می شود. . .
گاهی اونقدر خسته میشویم که خستگیمون در نمیشه ، “درد” میشه !
یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...
طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر ...
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره ...
توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت ...
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!