نه عاقدی در کار بود.
نه خطبه ای..
نه کاغذی امضا کردیم.
نه قراردادی.
ولی.
چه تعهد شیرینی..
دسـتهایش.
مرابه تمام آدم های سرزمینم.
حرام کرد....️.
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خطبه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
هزار خطبه هم بخوانند
حرام است
معشوقه ی کسی را به
دیگری دادن :)
. کپشنِ خاص .
- ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﺸﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﺸﻮﻡ ﻟﯿﻼ ﻣﻦ ،
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻏﺮﻕِ ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﮕﺎﻥ، ﺍﻻ ﻣﻦ
ﺣﺘﻤﺎً ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﻮﯾﻢ ،
ﻭﺭ ﻧﻪ ﮐﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻟﺐِ ﺳﺮﺧﺖ ﺗﺎ ﻣﻦ؟
ﻋﻄﺮِ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﯼِ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦِ ﺗﻮ ﮐﺸﺖ ﻣﺮﺍ
ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﺮﺍﭘﺎﻡ ﻭ ﺷﺪﻡ ﺭﺳﻮﺍ ﻣﻦ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﺸﺮﯼ ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺖ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺳﺖ ﺩﮔﺮ، ﺣﺎﻻ ﻣن
ﮐﻢ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺍ، ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻧﮑﻦ
ﺗﺮﺱ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮔُﻠﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﺑﮑﺶ
ﺁﺩﻣﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼِ ﻧﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺒﯿﻦ ﺣﺘﯽ ﻣﻦ
ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ..
ﺗﻦِ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ، ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ
ﺣﺪِّ ﺷﺮﻋﯽ ﻧﺸﻮﺩ ﻣﺎﻧﻊِ ﻣﺎ، ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ
ﻣﺤﺮﻣﯿّﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﻄﺒﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻟﺰﺍﻣﺎً
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺭﺍﻡ ﺷﺪﯼ، ﺍﺯ ﻧﻔﺴﺖ ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻡ
ﻣﺮﺣﺒﺎ ﺑﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﯾﺎ ﻣﻦ؟!
#نفیسه_سادات_موسوی
نه عاقدی در کار بود
نه خطبه ای
نه کاغذی امضا کردیم
نه قراردادی
ولی
چه تعهد شیرینی
دسـتهایش
مرابه تمام آدم های سرزمینم
حرام کرد....️
نه عاقدی در کار بود ❣
نه خطبه ای ...❣
نه کاغذی امضا کردیم ...❣
نه قراردادی ...❣
ولی چه تعهد شیرینی ❣
دست هایش ،❣
مرا به تمام آدم های سرزمینم ❣
حرام کرد ...
پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر فرمودند:
"من کنت مولاه و فهذا علی مولاه"
"هر کس من مولای اویم ،علی نیز مولای اوست"
کسیکه خود را محاسبه کرد،سود برد و هر که از خود بی خبر ماند زیان دید...
و آن که ترسید ایمنی یافت ...
و هر که عبرت گرفت بینا شد...
و هر که بینا شد فهمید...
و هر که فهمید دانست...
نهج البلاغه.خطبه دویصدو هشت....صفحه 347
چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از مكه به مدينه تشريف آوردند در آن مكان درخت خرمايي بود كه خشكيده بود آن حضرت هنگام موعظه كردن به آن درخت تكيه ميكردند، روزي حضرت به اصحاب فرمودند:
جائي را بسازيد تا تكيهام بر آن باشد و در آنجا بنشينم.
اصحاب منبري ساختند به سه پله، حضرت بالاي منبر نشستند، چون حضرت خطبه ميخواندند، نالهاي از آن چوب خشك كه اول تكيه گاه آن حضرت بود بلند شد مثل شتري كه براي بچهاش مينالد آن درخت خشك ناليد، همه مسلمانهايي كه حاضر بودند شنيدند و همه به گريه درآمدند.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خطاب به درخت فرمود:
اي چوب ضعيفم و نميتوانم بر پا بايستم اكنون چه ميخواهي اگر ميخواهي دعا كنم تا حق تعالي تو را تازه و تر گرداند و تا قيامت تازه بماني و مسلمانان از تو ميوه بخورند و اگر ميخواهي درختي باشي در بهشت.
درخت گفت: يا رسول الله دنيا را نميخواهم چون دوامي ندارد، بهشت را ميخواهم كه ملك جاويداني است و هرگز زوال ندارد تا دوستان خدا از من ميوه تناول كنند.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ باز به منبر تشريف بردند و دعا كردند پس فرمودند:
اي ياران اين چوبي بود كه نه او را ثواب است و نه عقاب ولي آن جهان را به اين جهان ميگزيند.
سر سفره عقد نشسته بودیم...
عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد...
حسین برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد؛
دوستم کنارم ایستاد و گفت: این مرد برای تو شوهر نمی شود!
متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟!
گفت: کسی که این قدر به نماز و مسائل عبادی اش مقید باشد، جایش توی این
دنیا نیست...
خاطره ای از همسر شهید « حسین دولتی»
توجه کردین وقت امتحانا چقدر برنامه های تلوزیون جذابه .
.
.
.
.
.
.
.
.
من خودم شخصا خطبه های نماز جمعه هم نگاه میکنم