یکچیز جالبی که توی آدمها وجود داره اینه که وقتی یکنفر مطلقا مطیع توئه، تو به خودت اجازه میدی که هر بلایی دلت خواست سرش بیاری اما داستان از جایی تراژدی میشه که اون آدم دیگه دلش نخواد توی سلطهی تو باشه. اون موقع تو یک آن به خودت میای و به این فکر میکنی که تو با اون آدم چیکار کردی که حاضر شده با همهی عشقش بهت ازت دست بکشه، چیزی که تمام این مدت هرگز بهش فکر نکردی؛ چرا؟ چون هرگز به ذهنتم خطور نمیکرد که اون آدم یکروزی ازت دست بکشه.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خطور
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگر کسی خصوصیتی را
در حد کمال داشته باشد،
به فکرش خطور نمی کند
که آن را به معرض نمایش بگذارد.
نعلی که صدا می کند،
حتماً یک میخ کم دارد.
روابط وقتی عمیق باشه،جمله "نکنه مزاحمش باشم" به ذهنت هم خطور نمیکنه.
همیشه جوری باشین که هیچکسی حتی از ذهنش خطور نکنه که به پارتنرتون بگه:
به زندگی با این آدم بیشتر فکر کن !
پاسخ خدا گوناگون است
دعایی که قدرتمند و عمیق باشد قطعاً پاسخی از خدا دریافت خواهد کرد.
وقتی با ارادۀ قوی دعا کنید
دعای شما مؤثر واقع می شود.
هنگامی که دعایتان به خدا برسد، تمام هستی متوجه دعای شما می شود.
خداوند فقط زمانی پاسخ می دهد که شما با ایمان و عزمی قوی دعا کنید.
گاهی پاسخ خدا به صورت فکری ست که به ذهنتان خطور می کند
و گاهی ممکن است آن را به شکل یک پیشنهاد از شخصی دیگر بشنوید.
یوگانانداجی
ساعت دوازده شب داشت برف میومد
همینکه یه لحظه به ذهنم خطورکرد فردا تعطیله
یهو برف قطع شد
بارون اومد
برفا آب شد ب
ارونم بند اومد
کم مونده بود نصفه شبی خورشید شروع کنه به تابیدن :|
نمی دونم تا حالا نیش زنبور رو چشیدی یا نه؟
وای که چقد درد و سوز داره دور از جونتون. یادمه یه روز که عطر گل محمدی زده بودم
متوجه شدم یه زنبور دور و ورم می پلکه ! این دیگه از کجا پیداش شد،
چند بار خواستم دورش کنم اما نمی شد از سماجتش کفرم داشت در میومد ،
بعد از کلی تلاش یه دفعه نکته ای به ذهنم خطور کرد که تقصیر خودم بوده! چرا؟
چون من عطری زده بودم که اونو تحریک کرده بود
و هوسش رو بدون اینکه بفهمم به هیجان آورده بود
آخه معلوم بود که زنبور عاشق گل وعطر و من با زدن عطر توجهش رو جلب کرده بودم
خلاصه زنبور بود و عشق بازی با من !
منم که حوصله اداهاشو نداشتم و از این جلف بازیهاش به تنگ اومده بودم سعی
می کردم از خودم دورش کنم... تو همین گیر و دار
آخ سوختم..........!!! آره!
نیش عاشقانه زنبور بود که به بالای ابروی چشمم خورد و بعد یه قلمبه بزرگ
بالای ابروم ....مُردم از درد .....این هم سزای تحریک کردن زنبور...
به قول خدا جون : آنچه از بدی به تو می رسه از خودته
- حالا حرفم اینه...حرفم با تو ، دوستم، آبجی ام، خواهرم...
اگه ادکلنی زدی یا خودت رو مثل گلی آرایش کردی و موهاتو انداختی بیرون
و بیرون رفتی یقین بدون که پسرها و مردهایی رو به هوس میندازی
پسرهایی که چه بسا ممکنه از اخلاق و منش و...اونا متنفر باشی
اما اونا تو رو ول نمی کنن و اگه خیلی بخوای ازشون به خاطر عفت و پاکدامنی
کناره بگیری نیششونو می زنن وصورت زیبای عفتت رو با ورم اتهام زشت می کنن
اما واقعا تو این سوز بدبختی، خودت هم مقصر نیستی؟
حرف خدا جون یادت نره : آنچه از بدی به تو می رسه از خودته
روزها را میخوابم تا
کمتر خطور کند به ذهنم
نامت، یادت و تصویرت ...
شاید فراموش کنم تمام خاطراتت را
اما شب هنگام تا سحر را چه کنم ؟!!!
با نامت، یادت و تصویرت ...
امروز دبیر دینی مون رو دیدم تو خیابون
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اولین چیزی که به مغزم خطور کرد ایمان تقوا و عمل صالح بود
:-P
من برای بندگان صالحم چیزهایی را مهیا کرده ام
که نه چشمها آنها را دیده اند
و نه گوشها آنها را شنیده اند
و نه به قلب کسی کیفیت آن خطور میکند
حدیث قدسی