➰〰 ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﻣﺸﺐ میخوام همه را ببخشم 〰➰
ﺧﺐ ﺑﺎ ﻛﺪﻭﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﻨﻢ ؟!؟!
.
.
.
.
آهـــا✔✔
↩ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﺍﻭﻧﻜﻪ ﺑﻬﻢ میگفت ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﻳﻜﻲ دیگه و ﺍحساسمو ازم گرفت ؟ ↪
عیب ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺒﺨﺸﺶ ...✔
↙ ﺧﺪﺍ ﺟﻮﻧﻢ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻓﻴﻘﻤﻮ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻡ ﺑﻮﺩ ؟
ﻳﺎﺩﺗﻪ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﻭﺧﺖ بخاطر جنس مخالف ؟ ↘
↙ آره ؟! ↘
ﺑﺒﺨﺸﺶ ...✔
✖ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﻳﻜﻲ دیگه ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻋﻮﺍﻣﻮﻥ ﻣﻴﺸﺪ دست ﻣﻴﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﺿﻌﻔﺎﻡ ؟!
ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻢ ﺷﺪﻡ یه آدم ﻛﻴﻨﻪ ﺍﻱ !!! ✖
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺒﺨﺶ ...✔
✳ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﺑﻬﻢ ﺩﺭﻭﻍ گفتن ؟
ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻮﻥ نیاﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﻭ ﺑﺸﻪ ؟!؟! ✳
ﺑﺒﺨﺸﺸﻮﻥ ... ✔
⤵⏪ خدا جونم این خاصه ... ؛ ⏩
یادته اون که عاشقش بودم حتی احساسمو یه لحظه هم بروش نیاورد ؟
طوری نیست ... اونم ببخش ...!!!✔
✴ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﻴﺪﻡ ... ✴
↩ ﺣﺎﻻﺗﻮ ﺑﺒﺨــﺶ ↪
تو ببخش ﻛﻪ ؛
ﺍﺯ ﻣﻦ ﻳﻪ آﺩﻡ ﺑﻲ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺍﻱ ﻭ ﺑﻲ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺳﺎﺧﺘﻦ ...!!!
⏳ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﻴﺨﻨﺪﻳﺪﻡ ؟
⏳ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻡ دوست ﺩﺍﺷﺘﻨﻮ ؟
⏳خدﺍﻳﺎ ﻳﺎﺩﺗﻪ ﻣﻨﻢ ﺧﻮﺏ بودنو بلد ﺑﻮﺩم ؟
♣ بــــد ﺷﺪﻡ ♣
خدایا به خاطره بعضی ها من الان خیلی بد شدم ...!!!
♨ﺗﻮ ﺑﺒﺨـــﺶ ... ؛ من این نبودم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خنديدم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
امروز داشتم به مشکلاتم ميخنديدم
.
.
.
.
.
.
مشکلات اومد زد تو گوشم
گفت :
مگه من باهات شوخی دارم بچه
:|
اصلا جنبه نداشت ..
من به بي ساماني،
باد را مي مانم .
من به سرگرداني،
ابر را مي مانم.
من به آراستگي خنديدم .
من ژوليده به آراستگي خنديدم .
- سنگ طفلي، اما،
خواب نوشين كبوترها را در لانه مي آشفت .
قصه بي سر و ساماني من،
باد با برگ درختان مي گفت .
باد با من مي گفت :
« چه تهي دستي، مَرد!
ابرباورميكرد.
اگر گاهي ندانسته به احساس تو خنديدم ...
اگر از روي خودخواهي فقط خود را قشنگ دیدم ...
اگر از دست من در خلوت خود گريه مي كردي ...
اگر بد كردم و هرگزبه روي خود نياوردم ...
اگر تو مهربان بودي و من نامهربان بودم ...
اگر براي ديگران بهار و برای تو خزان بودم ...
اگر تو با تحمل گله از خودخواهي ام كردي ...
اگر زجري كشيدي تو گاهي از زبان من ...
اگر رنجيده خاطر گشتي از لحن بيان من ...
گناهم را ببخش ...
اگر سهراب سپهري در زمان ما دانشجو بود !
اهل دانشگاهم
رشته ام علافيست
جيبهايم خاليست
پدري دارم
حسرتش يک شب خواب!
دوستاني همه از دم ناباب
و خدايي که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب ميفهمم سهم آينده من بيکاريست
من نميدانم که چرا ميگويند
مرد تاجر خوب است و مهندس بيکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نيست
چشم ها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
بايد از مردم دانا ترسيد!
بايد از قيمت دانش ناليد!
وبه آنها فهماند
که من اينجا فهم را فهميدم
من به گور پدر علم و هنر خنديدم
يادم مياد بچه که بودم
بعضي وقت ها يواشکي بابامو نگاه مي کرديم
که ساعت ها با دست مشغول جمع کردن
آشغال هاي ريزي بود که روي فرش ريخته شده بود
من حسابي به اين کارش مي خنديدم
چون مي گفتم ما که هم جارو داريم هم جارو برقي.
چند روز پيش که حسابي داشتم با خودم فکر ميکردم که چه جوري مشکلاتم رو حل کنم
يهو به خودم اومد ديدم که يک عالمه آشغال از روي فرش جلوي خودم جمع کردم..!