فرزند عزیزم :
آن زمان که مرا پیر و ازکار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباس… هایم را
کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را
بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده
است صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور
میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض
کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور
میشدم بارها و بارها داستانی را برایت
تعریف کنم…
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه م یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده…همانگونه که تو اولین
قدمهایت را کنار من برمیداشتی….
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..
روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم، دوستت دارم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خواباندنت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم،
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است،
صبور باش و درکم کن.
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم… .
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده… همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی…
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو… روزی خود میفهمی.
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو.
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم.
فرزند دلبندم، دوستت دارم.
(من بچه ندارمااا اشتب نکنید)
+خیلی سنگین بود تایه هفته سکوت
فرزند عزيزم
آن زمان که مرا پير و از کار افتاده يافتي
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هايم را کثيف کردم و يا نتوانستم لباسهايم را بپوشم
اگر صحبت هايم تکراري و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
به ياد بياور، وقتي کوچک بودي، مجبور مي شدم روزي چند بار لباسهايت را عوض کنم
براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور مي شدم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف کنم
وقتي نمي خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن
وقتي بي خبر از پيشرفت ها و دنياي امروز، سئوالاتي مي کنم با تمسخر به من ننگر
وقتي براي اداي کلمات يا مطلبي، حافظه ام ياري نمي کند، فرصت بده و عصباني نشو
وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولين قدم هايت را در کنار من برداشتي
زماني که مي گويم ديگر نمي خواهم زنده بمانم و مي خواهم بميرم، عصباني نشو …
روزي خود مي فهمي از اينکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصباني نشو
ياريم کن، همانگونه که من ياريت کردم
کمک کن تا با نيرو و شکيبايي تو، اين راه را به پايان برسانم
فرزند دلبندم، دوستت دارم