کپشن های مربوط به خوابيد

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خوابيد

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

نسل نسوخته ..️

ﮐﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﺴﻞ دهه 40، 50، 60، ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﺱ؟؟
ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﻁ ﻭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻭ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻛﺮﺩیم...ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺗﻮﻯ ﭘﺸﻪ ﺑﻨﺪ و ﺁﺏ ﺗﻨﻰ ﺗﻮﻯ ﺣﻮﺽ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ... ﻛﻴﻚ ﺗﻮﻟﺪﺍﻣﻮﻥ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ... ﻫﺮ ﻛﻰ ﻛﺎﺩﻭ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﺻﻤﻴﻢ ﻗﻠﺒﺶ ﺑﻮﺩ و ﻛﺴﻰ ﻭﺍﺳﻪ ﻛﺎﺩﻭ ﺩﺍﺩﻥ، ﻣﺎ ﺭﻭ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ... ﺣﺘﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻮﻩی ﺧﺎﻟﻪ ﻋﻤﻪی ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ می دﻳﺪﻳﻢ. ﻧﻪ مثل ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭا ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻫﻤﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻦ... ﻋﻴﺪ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ... ﻋﻴﺪﻯ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻴﻢ... ﻛﻢ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ، ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﻴﺸﺪ ﻛﺎﻓﻰ ﺑﻮﺩ...ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻬﺎﻯ ﻓﺎﻣﻴﻠﻰ ﻣﻴﺮﻓﺘﻴﻢ... ﺣﺎﻻ ﻫﺮﻛﻰ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻣﻴﺮﻩ، ﻣﻴﺘﺮﺳﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﻔﻬﻤﻪ! ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻋﺎﻟﯽ... ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﺎﺣﺎﻝ... همه مون ﻋﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ... ﻋﯿﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺮﻭﺩ! ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﺷﮑﻞ ﻫﻢ... ﺧﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻋﯿﻦ ﻫﻢ... ﻋﻤﻪ.. ﺧﺎﻟﻪ.. ﺩﺍﯾﯽ.. ﻋﻤﻮ... ﻣﺎﻣﺎﻥﺑﺰﺭﮔﺎ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺑﺰﺭﮔﺎ ﮐﻪ ﺟﺰﺀ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ... ﺍﮔﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﻢ، ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ... ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ... ﮐﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﯾﻢ؟!!! ﻧﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﯽ... ﻧﻪ ﺗﺒﻠﺘﯽ... ﻧﻪ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﯽ... ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ... ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ... ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ... ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺑﺪﯾﺶ... ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﺍس ﺭﺍﺳﺘﮑﯽ ﺑﻮﺩ! ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭﻧﻮﻗﺘﺎ؛ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﯾﻢ ﻧﯿﺴﺘﻦ... ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺍﻭﻧﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ...! ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻣﺎ...! ﮐﻠﯽ ﺫﻭﻕ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ: ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﻩ... ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻪ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﯿﻦ... ﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﻋﺴﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ... ﺑﭽﮕﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ... ﺣﺎﺍﺍﺍﺍﺍﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
.ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻝ ﺩﯾﺮﻭﺯ، ﺩﻫﻪ ۴۰، ۵۰، ۶٠ که همشون امروز مامان بابا شدن یا قراره مامان بابا بشن!

چه زیبا گفت شاعر

اگر مستضعفی ديدی،
ولي از نان امروزت

به او چيزی نبخشيدی.
به انسان بودنت شک کن

اگر چادر به سر داری،
ولي از زير آن چادر

به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن

اگر قاری قرآنی،
ولي در درکِ آياتش

دچارِ شک و ترديدی.
به انسان بودنت شک کن

اگر گفتی خدا ترسي،
ولي از ترس اموالت

تمام شب نخوابيدي.
به انسان بودنت شک کن

اگر هر ساله در حجّي،
ولي از حال همنوعت


سوالي هم نپرسيدي.
به انسان بودنت شک کن

اگر مرگِ کسی ديدي،
ولي قدرِ سَري سوزن

ز جاي خود نجنبيدي
به انسان بودنت شک کن...

امام رضا عليه السلام

كسى كه يكى از برادران دينى اش براى كارى به او پناه آورد ولى او، با آنكه مى تواند، پناه ندهد و كارى برايش نكند، رشته ولايت خداى متعال را بريده است.

بحارالانوار،ج72،ص181

هر كدام از ما آدمها
در يك برهه اي از زندگيمون
درگير آدمهاي اشتباهي شديم...
نابينا و ناشنوا شديم...
گفتند و گوش نكرديم...
راه درست را پيش پايمان گذاشتند و
بدترين مسير رو انتخاب كرديم...
پافشاري كرديم روي آدمِ
اشتباهِ زندگيِمان...
زمين خورديم و از سر
خجالت بلند نشديم...
خوابيديم و زار زار گريه كرديم....

كافي نيست اينهمه غصه خوردن؟
بلند شيد،خودتان را بتكانيد
و ثابت كنيد تغيير كرده ايد...
باور كنيد شما می توانید...
کافی است فقط اراده کنید...

مرد روي ميز رفت ، فرياد زد
همه سمت اون برگشتند،تمام كافه
تمام صداها خوابيد و تنها صداي
لرزش پاهاي او روي ميز لق كافه ميامد
كسي چيزي نگفت كسي از جايش بلند نشد
مرد ماشه را كشيد و تنش مثل لخته اي گوشت
روي ميز ولو شد ، چه صداي مهيبي
تقنگ درست زير ميز افتاد
زير ميزي كه حالا داشت از خون سرخ ميشد
هيچ كس جلو نرفت ،هيچ كس چيزي نگفت
تنها من بودم كه اروم سمت اون رفتم
چشمانش باز بود و وحشت زده
با وحشتي ابدي انگار من رو ميديد
تو مردمك هاي چشماش نگاه كردم
چقدر شبيه هر روز من بود
چقدر شبيه بقيه بود
بقيه اي كه هنوز با بهت نگاه ميكردند
تمام ما يي كه اون روز تو اون كافه بوديم
يادمون هست دقيقا فريادي كه قبل از صداي
اسلحه شنيديم رو ،هر شب قبل خواب
اين صدا تو سر تك تك ما تكرار ميشه
صدايي كه هنوز داره ميگه :
اي كاش تمام اين تاريكي را
ميبلعيدم و سفيدي را بازدم ميكردم
اي كاش طبيعت مرا پاي درخت چند ساله اي
خاك كند تا من در روح جهان بيدار باشم
اون تو روح جهان بيدار ماند
همونطور كه تو تنهايي قبل از خواب ما
بيدار بود .

خوان لاستيكو

گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد. سه بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جاخوابيدند.
قطار در حال آمدن بود و سوزنبان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد ...
سوزنبان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان سه فرزند را نجات دهد و نتها يك کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.
سوال: اگر شما به جای سوزنبان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟
بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات سه کودک انتخاب کنند و يك کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی چطور ...؟
در این تصمیم، آن کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (سه کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک (ریل سالم) بازی کنند، قربانی می شود.
این نوع تصمیم‌گیری معضلی است كه هر روز در اطراف ما، در اداره، در جامعه و در... اتفاق می افتد، دانایان قربانی نادانان می‌شوند.
اگرچه هر چهارکودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن سه کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه و عاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن سه کودک احمق نبود.
زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار که با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.
به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست... و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست!

وك كن ساعت خويش !
اعتباري به خروسِ سحري، نيست دگر
دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعت خويش !
كه مـؤذّن، شبِ پيـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعت خويش !
شاطري نيست در اين شهرِ بزرگ
كه سحر برخيزد
شاطران با مدد آهن و جوشِ شيرين
دير برمي خيزند
كوك كن ساعت خويش !
كه سحرگاه كسي
بقچه در زير بغل،
راهي حمّامي نيست
كه تو از لِخ لِخِ دمپايي و تك سرفه ي او برخيزي
كوك كن ساعت خويش !
رفتگر مرده و اين كوچه دگر
خالي از خش خشِ جاروي شبِ رفتگر است
كوك كن ساعت خويش !
ماكيان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اينترنتي عصرِ اتم مي بيند
كوك كن ساعت خويش !
كه در اين شهر، دگر مستي نيست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از ميكده برمي گردد
از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي
كوك كن ساعت خويش !
اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر
و در اين شهر سحرخيزي نيست
و سـحر نـزديک است

اين سه نقطه را براي تو گذاشته ام...


هميشه اينها نشانه ي سانسور نيست


هزار حرف و تصوير و رويا در آن خوابيده


مثل من كه وقتــي نگاهت مي كنم


سه نقطه بيشتر نمي بينم:


تــــو ، من و خــــدا...

ميگن خواب مرگ كوتاهه ،ولى چه فرق عجيبى است بين"مرگ" و "خواب" وقتى "عزيزى"خوابيده دلت مى خواد حتى هيچ پرنده اى پر نزنه تا بيدار نشه و وقتى "مرده"...دوست دارى با بلندترين صداى دنيا بيدارش كنى ولى افسوس ...
امروز پنج شنبه و شب جمعه است
يادى ازعزيزان به خواب رفته ى ابدى كنيم.
بياييم با يك فاتحه آرامش خواب را به روحشان هديه دهيم ...

مردي با اسب و سگش درجاده‌اي راه مي‌رفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

از متخصص ارتوپد سوال شد چطوري خدا رو شناختي؟
گفت:کنار دريا،مرغابي را ديدم که پايش شکسته بود
اومد پايش را داخل گل هاي رس ماليد بعد به پشت خوابيد
پايش را سمت نور خورشيد گرفت تا خشک شد
اينطوري پاي خود را گچ گرفت
فهميدم خدايي هست که به او آموزش داده!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

نسوخته, همشون, امروز, مامان, بابا, قراره, زیبا, شاعر, مستضعفی, ديدی, امروزت, چيزی, نبخشيدی, انسان, بودنت, چادر, داری, ديوانه, خنديدی, قاری, قرآنی, درکِ, آياتش, دچارِ, ترديدی, گفتی, ترسي, اموالت, تمام, نخوابيدي, ساله, حجّي, همنوعت, سوالي, نپرسيدي, مرگِ, ديدي, قدرِ, سَري, سوزن, نجنبيدي, امام, عليه, السلام, برادران, دينى, براى, كارى, پناه, آورد, آنكه, تواند, ندهد, برايش, نكند, رشته, ولايت, خداى, متعال, بريده, كدام, آدمها, برهه, زندگيمون, درگير, آدمهاي, اشتباهي, شديم, نابينا, ناشنوا, گفتند, نكرديم, درست, پايمان, گذاشتند, بدترين, مسير, انتخاب, پافشاري, آدمِ, اشتباهِ, زندگيِمان, زمين, خورديم, خجالت, بلند, نشديم, خوابيديم, گريه, كافي, نيست, اينهمه, خوردن, خودتان, بتكانيد, ثابت, كنيد, تغيير, كرده, باور, توانید, کافی, اراده, کنید, فرياد, برگشتند, كافه, صداها, تنها, صداي, لرزش, پاهاي, ميامد, چيزي, نگفت, جايش, ماشه, كشيد, لخته, گوشت, مهيبي, تقنگ, افتاد, ميزي, حالا, داشت, ميشد, نرفت, بودم, اروم, رفتم, چشمانش, وحشت, وحشتي, ابدي, انگار, ميديد, مردمك, چشماش, نگاه, كردم, چقدر, شبيه, بقيه, هنوز, ميكردند, بوديم, يادمون, دقيقا, فريادي, اسلحه, شنيديم, تكرار, ميشه, صدايي, داره, ميگه, تاريكي, ميبلعيدم, سفيدي, بازدم, ميكردم, طبيعت, درخت, جهان, بيدار, باشم, ماند, همونطور, تنهايي, خوان, لاستيكو, گروهی, نزدیکی, مشغول, بازی, کردن, بودند, قابل, استفاده, دیگری, غیرقابل, خراب, شروع, مدتی, همان, خوابش, سالم, قطار, آمدن, سوزنبان, بایست, تصمیم, صحیحی, بگیرد, مسیر, تغییر, داده, هدایت, طریق, فرزند, نجات, نتها, کودک, قربانی, گردد, نداده, اجازه, ادامه, بودید, زمان, کوتاه, حساس, تصمیمی, گرفتید, بیشتر, ممکن, منحرف, برای, کنند, ماجرا, بدانند, البته, اخلاقی, عاطفی, شاید, برسد, دیدگاه, مدیریتی, چطور, عاقل, خاطر, دوستان, نادان, گرفته, خطرناک, تصمیمگیری, معضلی, اطراف, اداره, جامعه, اتفاق, افتد, دانایان, نادانان, میشوند, اگرچه, چهارکودک, مکان, نامناسبی, کرده, آگاهانه, عجولانه, گناه, جانش, بلکه, زندگی, مسافران, انداخت, زیرا, افتاده, منجر, واژگون, گردید, شدند, نتیجه, چیزی, زنده, ماندن, احمق, نبود, کاری, مدیران, دشوار, اتخاذ, تصمیمات, پایان, خواهید, رسید, داشته, باشید, آنچه, همیشه, محبوب, نیست, ساعت, خويش, اعتباري, خروسِ, سحري, خوابيده, برخاستنش, مؤذّن, دسته, آغوش, شاطري, شهرِ, بزرگ, برخيزد, شاطران, جوشِ, شيرين, برمي, خيزند, سحرگاه, بقچه, راهي, حمّامي, لِخِ, دمپايي, سرفه, برخيزي, رفتگر, مرده, كوچه, خالي, جاروي, ماكيان, مستِ, خوابند, خوابِ, اينترنتي, عصرِ, بيند, مستي, وقتِ, آنگاه, ميكده, زمزمه, زيرِ, سحرخيزي, نزديک, نقطه, گذاشته, هميشه, اينها, نشانه, سانسور, هزار, تصوير, رويا, وقتي, نگاهت, بيشتر, بينم, ميگن, كوتاهه, عجيبى, وقتى, عزيزى, خواد, پرنده, نزنه, دارى, بلندترين, صداى, دنيا, بيدارش, افسوس, شنبه, جمعه, يادى, ازعزيزان, ابدى, كنيم, بياييم, فاتحه, آرامش, روحشان, هديه, دهيم, مردي, درجادهاي, ميرفتند, هنگام, عبوراز, كنار, عظيمي, صاعقهاي, فرود, وآنها, نفهميد, ديگر, همچنان, دوجانورش, گاهي, مدتها, ميكشد, مردهها, شرايط, جديد, خودشان, ببرند, پياده, درازي, بلندي, آفتاب, تندي, ريختند, تشنه, دروازه, مرمري, ديدند, ميداني, باسنگفرش, چشمهاي, زلالي, جاري, رهگذر, بخير, اينجا, كجاست, اينقدر, قشنگ, دروازهبان, بهشت, رسيديم, خيلي, تشنهايم, اشاره, ميتوانيد, وارد, شويد, دلتان, ميخواهد, بوشيد, تشنهاند, نگهبان, واقعأ, متأسفم, ورود, حيوانات, ممنوع, نااميد, حاضر, بنوشد, ازنگهبان, تشكر, راهش, اينكه, بالا, مزرعهاي, رسيدند, دروازهاي, قديمي, خاكي, درختاني, طرفش, سايه, درختها, كشيده, وصورتش, كلاهي, پوشانده, احتمالأ, جواب, اسبم, جايي, ميان, سنگها, هرقدر, تشنگيشان, نشاندند, داشتيد, ميخواهم, بدانم, چيست, آنجا, دوزخ, حيران, بايد, جلوي, ديگران, بگيريد, نكنند, اطلاعات, باعث, سردرگمي, زيادي, ميشود, كاملأ, برعكس؛, حقيقت, بزرگي, ميكنند, آنهايي, دوستانشان, همانجا, ميمانند, متخصص, ارتوپد, چطوري, شناختي, کنار, دريا, مرغابي, ديدم, پايش, شکسته, اومد, داخل, ماليد, خورشيد, اينطوري, فهميدم, خدايي, آموزش,