دلم میخواهد آلزایمر بگیرم
ویک فنجان چای را در اتاقی بنوشم
که نمیشناسم
در اتاقی که هیچ قاب خالی عکسی مرابه گذشته نرساند
ومن این نباشم که هستم
گاهی که دلم میگیرد
دلم میخواهدکه دیگردلم نگیرد
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خواهدکه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دلم یک در می خواهد که بازش کنم
و پشتش تو باشی !
با دسته ای از رزهای سرخ که هنوز غنچه اند ..
و در آغوشت بودنشان حسادتم را شعله ور می کند
و تو آنقدر بمانی تا باز شوند
دلم دو فنجان چای می خواهدکه زیر ریز نگاه تو بریزمشان
که بهانه ی با هم نشستنمان شوند
و ما سردترین چای جهان را بنوشیم
دلم چمدانی می خواهد که بازش کنی
و پر از یادبودهای من باشد
دلم یک دفتر ، شعر می خواهد
به خط تو برای من
که بگویی سرودمت
به هر زمان
به هر زبان
به هر بیان
و من در بیت بیتش گم شوم
دلم یک سینه حرف می خواهدکه بگویی
سنگینی می کندو یک عمر زمان بخواهی
تا سبکش کنی
دلم یک زمستان سخت می خواهد
یک برف
یک کولاک
به وسعت تاریخ
که ببارد که ببارد و تمام راهها بسته شوند
و تو چاره ای جز ماندن نداشته باشی
ماندنی تا بهار و چه بهاری بشود آن زمستان !
چه بهاری !
دلم یک دشت می خواهد
پر از چمن و گلهای وحشی
و نسیمی که می نوازدشان
که بدوم
که بدوی تا دستم را بگیری
آنگاه خیره در چشمانم بگویی
دیگر از دستت نخواهم داد
دلم یک تو می خواهد
مشتاق ماندن
و یک من
که بگویی مال توست ..
دخترجواني ازمکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد
پس از دوماه، نامه اي ازنامزدمکزيکي خوددريافت مي کند به اين مضمون
لوراي عزيز، متأسفانه ديگرنمي توانم به اين رابطه ازراه دورادامه بدهم وبايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!! ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من راببخش وعکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست
باعشق : روبرت
دخترجوان رنجيـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش مي خواهدکه عکسي ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بي وفايش، دريک پاکت گذاشته وهمراه با يادداشتي برايش پست مي کند، به اين مضمون
روبرت عزيز، مراببخش، اماهرچه فکرکردم قيافه تورا به يادنياوردم، لطفاً عکس خودت راازميان عکسهاي توي پاکت جداکن وبقيه رابه من برگردان
دلم یک در می خواهد که بازش کنم
و پشتش تو باشی !
با دسته ای از رزهای سرخ که هنوز غنچه اند ..
و در آغوشت بودنشان حسادتم را شعله ور می کند
و تو آنقدر بمانی تا باز شوند
دلم دو فنجان چای می خواهدکه زیر ریز نگاه تو بریزمشان
که بهانه ی با هم نشستنمان شوند
و ما سردترین چای جهان را بنوشیم
دلم چمدانی می خواهد که بازش کنی
و پر از یادبودهای من باشد
دلم یک دفتر ، شعر می خواهد
به خط تو برای من
که بگویی سرودمت
به هر زمان
به هر زبان
به هر بیان
و من در بیت بیتش گم شوم
دلم یک سینه حرف می خواهدکه بگویی
سنگینی می کندو یک عمر زمان بخواهی
تا سبکش کنی
دلم یک زمستان سخت می خواهد
یک برف
یک کولاک
به وسعت تاریخ
که ببارد که ببارد و تمام راهها بسته شوند
و تو چاره ای جز ماندن نداشته باشی
ماندنی تا بهار و چه بهاری بشود آن زمستان !
چه بهاری !
دلم یک دشت می خواهد
پر از چمن و گلهای وحشی
و نسیمی که می نوازدشان
که بدوم
که بدوی تا دستم را بگیری
آنگاه خیره در چشمانم بگویی
دیگر از دستت نخواهم داد
دلم یک تو می خواهد
مشتاق ماندن
و یک من
که بگویی مال توست ..