دنيا زيباتر مي شود ، اگر :
در حضور بیمار ، سلامتي مان را به رخش نکشيم !
در حضور فقیر ، دم از مال منالمان نزنيم !
در حضور ناتوان ، قدرت نمایي نکنيم !
در حضور غصه دار ، خوشحالي نکنيم !
در حضور زنداني ، آزادي مان را جلوه نمایي نکنيم
در حضور افرادي که فرزند ندارند ، از بچه هایمان تعریف نکنيم !
در حضور یتیم ، از پدر و مادرمان تعریف نکنيم !
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خوشحالي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگر ديدي کسي
خيلي زود وابستت شد...
بدون
خيلي تنهاست...
بدون که...
آرزوش ميشي
بدون
نميتونه ناراحتت کنه...
بدون که از ناراحتيت ناراحت
و از خوشحاليت خوشحال ميشه...
اگرتحمله اين آدمو نداري قبل ازاين که همه زندگيش بشي....
خودتو بکش کــنار ....
بـے رحمانه ترين خيــــــــــــــــــــــانت اين است که وارد زنـــــــــــــــــــــــدگے کسے شوے ! وابســــــــــــــــته اش کنے ! و بعد از مدتے آنقــــــــــــــــــــــــــــدر زندگيش را خــــــــــــــــــــــالے کنے که يک عمــــــــــــــــــــــر با خاطراتت بميرد ...!! هيچ چيز بدتر از قتـــــــــــــــــــــــــل احســــــــــــــــــــــــــــاس نيست .
بزرگى با شاگردش از باغى ميگذشت.چشمشان به يک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين...مقدارى پول درون ان قرار بده شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همين که پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را ديد با گريه ،فرياد زد خدايا شکرت خدايي که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و به در فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويي به نزد انها باز گردم و همين طور اشک ميريخت..استاد به شاگردش گفت هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستاني
يكي از دوستانم به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود.
شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.
پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: ” اين ماشين مال شماست ، آقا؟”
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است”.
پسر متعجب شد و گفت: “منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش…”
البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند.
او مي خواست آرزو كند كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت.
اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد: ” اي كاش من هم يك همچین برادري بودم.”
پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: “دوست داري با هم تو ماشين يه گشتي بزنيم؟”
“اوه بله، دوست دارم.”
تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: “آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟”
پل لبخند زد.
او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است.
اما پل باز در اشتباه بود ... پسر گفت: ” بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.”
پسر از پله ها بالا دويد.
چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت.
او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود.
سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :
” اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او ديناري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد … اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني.”
پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند.
برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند!
كلاس دوم دبستان بودم. با خوشحالي دست تو نمرم بردم و 9 رو كردم 19 بردمش پيش بابام گفتم 19 شدم جايزه ميخوام..اونم گوشم رو گرفت و گفت حالا برا 91 ای كه گرفتي چي ميخواي....؟!!
نمونه هايي ازچيزهاي کوچکي که باعث خوشحالي ميشه:
- يه نفره خوابيدن توتختخواب دونفره ودونفره خوابيدن توتختخواب يه نفره
- خنكي اون طرف بالش!
- ليسيدن انگشتاي پفكي
- همخوني چندنفري باآهنگ ضبط ماشين توجاده
- خاروندن ردكش جوراب
- شنبه اي كه تعطيل باشه
- سوتي ب دي وهيچ كس حواسش نباشه
- ته ديگ سيب زميني ماكاروني
- ازخواب پاشي وببيني چندساعت ديگه هم مي توني بخابي
- خط خطي هاي همكلاسيتو تودفترقديميت ببيني
دلم تنگه براي روي ماهت / هنوز يادمه حرفاي نگاهت
پدر پشت و پناهم همه جونم / ديگه چطور بي تو زنده بمونم
يعني ديگه باور کنم که ديگه رفته / هموني که پناهم بود يه روزي
چقدر تلخه يه سنگ سرد و جووني / دستاس گرم و صورتش ببوسي
دستاي گرم و صورتش ببوسي
وقتي بارون مياد ميرم چترو رو سنگش ميگيرم
يه وقت سرد نشه بابا خيس نشي برات بميرم
بابا جات راحته اونجا يه وقت قلبت نگيره
دوس دارم خاکارو بردارم دستام دستاتو بگيره
دستام دستاتو بگيره
بابايي که با يه زخمش همه جونت ميميره
ببين حالا چقدر راحت داره زير خاک ميره
نميذارم نميذارم بابامو نگيرين از من
يه دست سرد يه چشم خواب خداحافظ باباي من
يادت مياد که ميکردي تو بچگي ها دعا
که اينو ميگم و ديگه به حرف نميام خدااااااا
خدا عمر بابا جونمو بکن هزار سالش
دعات گرفت و مهر باطله خورد به شناسنامش
به خودت ميگي توي دلم عقده جاري شده
بابام رفته جاي بشقابش تو سفره خالي شده
بابا خوشحالي که ميوه ي بخت مارو چيدي؟
آروم شدي سر قبر اشک مارو ديدي؟
من بچه بودم گفتن بابات پاک بوده دلش
گفتم کجا ميره گفتن ميره جاش توي بهشت
من بابامو بخوام بايد تقاص چيو بدم؟
نخوام بره بهشت بايد جواب کيو بدم؟
بابا مادرم از زندگي خيلي سير شده
بابا مادر از غم دوريت طفلي پير شده
اون اميدش به اينه يه روز دستاتو ميگيره
کلي اشکاش ميريزه وقتي عکساتو ميبينه
+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*
روزت مبارک بابایی کاش بودی
قدرشونو بدونید که اگه از دستشون بدید جای برا پشیمونی و بودن باهاشو ندارید