ی پسره تهدیدم کرد گفت اگ نیای خونم عکساتو پخش میکنم آبروتو میبرم،چون تجربه ای نداشتم بلد نبودم چجوری باید ازش شکایت کنم؛
تا اینکه امروز دوستم یه چنل فرستاد که مردم میان اونجا از تجربه هاشون میگن
یکی از تجربه ی نود دادن و تهدید شدن گفته بود خیلی کمکم کرد
آیدیشو میذارم تجربه های مفیدتون رو باهم دیگه Share کنید :

اقای قاضی شکایت دارم؛
این چنل نمیذاره من درس بخونم:

بعضی وقتا ارزو میکنم کاش میتونستم ذهنتو بخونم ولی بعدش با خودم فکر میکنم کاش میتونستم حقیقت رو تحمل کنم

.࿐

میتونم از درد بخونم ؛ ولی غر غر کار بازنده هاس...

‌
مرا محکم بغل کن
زنده خواهم شد به آسانی
که گرمای تنت
در گردش خونم اثر دارد...


#زهرا_بختیاری_نژاد
‌

#به‌وقت_عروسی

این خاطره ای که میخوام بگم تقریبا برای ۳ سال پیشه
شب عروسیمون بعد از مراسم و شام و عروس کشون ساعت ۲ نصف شب سمت خونمون می رفتیم که فهمیدیم آقا داماد...ادامه داستان

دلم یه Notification میخواد که از ذوق، ده دوازده بار بخونمش.

من واقعا امیدوارم یه روزی برسه که همزمان هم بتونم به پوستم برسم هم ورزشمو کنم هم زبان بخونم و هم کار کنم و موفق باشم و یه رابطه درست حسابی هم داشته باشم .

وقتی بهت میگم روزت چطور بود، برام یه رمان بنویس، من میخونمش.

من واقعا تو نشون دادن احساساتم به دیگران عاجزم پس اگه فقط ی بار حس کردی که دارم بهت علاقه نشون میدم بدون دوست داشتنت تا پوست و استخونم رسیده.