تویی در دیده‌ام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمی‌دانم ز نزدیکی کنم فریاد، یا دوری!

صائب تبریزی


. .

من که نمی‌دونم، شاید ته‌ته‌ قلب‌ش کمی قدردانمه. این‌قدر ته که حتی خودشم نمی‌دونه.

بیا کنارم بنشین، نقاب قوی بودنت را بردار و در آغوشم گریه کن که من میدانم، آنان که همیشه میگویند حال‌شان خوب است، بیش از همه به گریه و آغوش نیاز دارند.

و من در این سن، به حرف های مردم اعتقادی ندارم.
تنها چیزی که می دانم این است که تلاش کوچک یک نفر برای من مهم تر از هر چیزی است

‌
دلی یا دلبری
یا جان و جانان،
نمی دانم...

- عراقی

. .

انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عده‌ای هستند که نمی‌آیند
شاید کسی در چشم من است
که رفته از چشمم
نمی‌دانم...

.
دوستت دارم
گرچه خیلی خوب می‌دانم
که مسیر منتهی به غیرممکن
سخت طولانی‌ست‌ ...


#نزار_قبانی

من اگر بدانم تو را دارم شوقِ زند‌گی را از دست نمی‌دهم 🫀

- داستایفسکی

♡

شرایط جوریه که فقط می‌تونم با این حرف احمد محمود همذات‌پنداری کنم که میگه:

سال‌هاست منتظر آمدن روزهای بهترم
اما نمی‌دانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند...

این جمله بینظیره ، میگه:

نمیدانم داستان زندگی ام کجا تمام میشود
ولی میدانم هیچ جای قصه نخواهی خواند
"من جا زدم"
• |.|